تلخ است اما واقعیت دارد...
یادداشت//
دکترمجتبی اشرافی، مدرس دانشگاه، کارشناس رسانه و مسائل ایران، مدیر اندیشکده مطالعات راهبردی کریمه //
حافظ خبر
خبري شنيدم از شنيدن ساز و آواز يک خواننده دست چندم در برخي مدارس و واکنش هاي فرهنگ دوستان در اين زمينه. که بنظرم رسيد در اغلب اين واکنش ها، علت يا علت هاي وقوع اين رخداد فراموش شده است، چه بسا که اگر واقعيت حال و هواي اين روزهاي فرهنگمان را مي دانستيم، وقوع اينچنين ناهنجاري هاي فرهنگي شکه مان نمي کرد.
وقتي بودجه هاي فرهنگي براي بنر و پوستر و کيک و کلوچه هزينه مي شود، وقتي فرهنگ، فرش مي رود و هنگش مي ماند، وقتي مسئول فرهنگي ما از فرهنگ ديني و ايراني فقط ريشش را دارد و ريشه اش را ندارد، وقتي دارا انار دارد و باباي ندار فيش آب و برق و گاز، وقتي تمام هنر فرهنگ ما مي شود دعوا بر سر تکرار شخصيت کلاه قرمزي در نوروز هر سال و جميع خلاقيت ما مي شود اضافه کردن شخصيت ديو به مجموعه کلاه قرمزي نود و چند، وقتي معلم مدرسه شب را نگهبان ساختمان نيمه کاره پدر شاگردش بوده و آن يکي سرويس مدرسه دخترش است و آن ديگري سيني چايي به دست، خادم خانه ي آن يکي شاگردش است که پدرش نمايشگاه ماشين دارد، خب بايد هم ايني باشد که الان شده است... اگر غير اين بود بايد شک مي کرديم به خودمان.
بنظرم برخورد با مدارسي که برخلاف هنجارهاي معمول. با دليل يا بي دليل، دانسته يا ندانسته، ساسي مانکن را از هدفن ها و مموري موبايل ها به فضاي بيرون و بلندگوهاي مدارس راه داده اند، لازم و البته واجب است. اما اين معنيش چشم گذاشتن روي شکست فرهنگيمان نيست. پذيرش اينکه ساسي مانکن ها مدت هاست که هدست و گوشي موبايل فرزندانمان را تسخير کرده اند، تلخ است اما واقعيت دارد.
دلسوز ملت و شناساي فرهنگ ملي و ديني اگر باشيم، بايد بپذيريم که متاسفانه در اين زمينه بسيار کم گذاشته ايم.
في الواقع سهم فرزندان و نوجوانان ايراني از ميزان توليدات فرهنگي، سينما و تلويزيون، مناسبات و مراسمات و آيين ملي و مناسک ديني چقدر است? چند درصد از برنامه هاي نمايشي که به خورد فرزندانمان مي دهيم، محصول فرهنگ ايراني اسلامي و انساني خودمان است? سهم انسانيت و هنر شاد بودن و شاد زيستن و هنر دوست داشتن و توکل و اعتماد و اعتقاد و هزار داشته ي ديگر در نظام آموزشي و مدارس ما چقدر است؟
شايد بهتر باشد هم مدارس خاطي سرزنش شوند و هم مسئولان فرهنگي که فرهنگ را فربه و چاق و تنبل و بي تحرک و دمده و براي نوجوانان و جوانان غيرقابل فهم کرده اند، مورد مواخذه قرار داد.
شايد الان ديگر وقت آن رسيده باشد، امتياز بازي در زمين فرهنگ را محاسبه کنيم و گل خورده از ساسي مانکن را نه به حساب زرنگي و کاربلدي يک خواننده بنجل بلکه به حساب کوتاهي خودمان در تربيت فرهنگي فرزندانمان و کوته بيني مديران فرهنگيمان جستجو کنيم.