دیروز از ملاصدرا میگذشتم که ناگهان دنیا در برابرم تیره و تار شد,کتابفروشی مورد علاقه ام تعطیل شده بود...

یادداشت // زهرا رزمی
کتاب بخوانید,کتاب چیز خوبیست...
دیروز از ملاصدرا میگذشتم که ناگهان دنیا در برابرم تیره و تار شد,کتابفروشی مورد علاقه ام تعطیل شده بود و به جای آن فست فود سبز شده بود,چقدر هم شلوغ بود,ظاهرا برایش درآمد زیادی دارد,انشالله که همیشه کسب و کارش پر رونق باشد,به این ها کاری ندارم,میگویند سرانه مطالعه در کشور ما بشدت پایین است,واقعا چرا؟
به میان رمان ها که بروید,وقتی صفحه اول را میگشایید از دیدن قیمت آن چنان دردی در کل وجودتان میپیچد که نایی برای ادامه دادن قصدتان نمی یابید ناچار خیلی شیک کتاب را میبندید,آن را سر جایش میگذارید و به سمت فست فود بغلی می روید تا با یک پنجم قیمت کتاب حالی به شکم بدهید.تازه این قصه پر غصه رمان است یعنی کتابی که هزینه ای جز انتشار ندارد.هستند کتاب هایی که بسیار لاکچری تر هستند و قیمتشان هوش از سر آدمی می برد.
البته نویسنده هم تقصیری ندارد,وقتی هزینه چاپ و پخش کتاب سر به فلک میکشد ناچار است قیمت را بالا ببرد. پس جای دیگری از کار می لنگد.سرانه مطالعه در کشور ما پایین است چون کتاب محصولی لاکچری شده,فقط لاکچری ها دستشان به آن می رسد. آخر مگر چند نفر لاکچری با فرهنگ در کشور ما زندگی میکنند که سرانه مطالعه مان را بالا ببرند و جور قشر غیر لاکچری را بکشند. داستان این است.
آری,کتاب بخوانید,کتاب چیز خوبی است.