به گزارش حافظ نیوز، محمد عسلی در سرمقاله عصر مردم نوشت:
باران که قوت نان است چرا کشنده جان میشود؟ سؤالی است که هیچ مسئولی نمیخواهد به آن پاسخ دهد، هر چند جوابش را میداند.
گاه در کشور ما طلب باران با دعا و بیدعا به آرزویی بزرگ تبدیل میشود.
آرزویی که برآورنده نیازهای اولیه ماست، آب و نان. حالا اگر از بهداشت و تمیزی، سرسبزی و زیبایی و کشاورزی و باغداری بگذریم و بخواهیم در کویر، جان سالم به در بریم به حداقل آب و نانی نیاز داریم و زیراندازی که آن هم از تصدق سر باران میسر است.
اما این باران رحمت بعد از اندی سال هم که با خشم بر سرمان فرود میآید یا خانههایمان را خراب میکند و یا جانمان را میگیرد؛ چون بعد از این همه سال نه مدیرانمان و نه دستاندرکاران ساختمانسازیمان درس نگرفتهاند و تجربه نیاندوختهاند که در کنار یا مسیل رودخانه نباید خانه ساخت، کشاورزی کرد و یا پلی بنا نمود که تحمل ایستادگی در برابر سیل ندارد.
حال چرا با ۲۰ یا ۲۵ دقیقه بارش تند باران، اتومبیل و آدم و خانه و پل و جاده با هم بلعیده میشوند جای بحث دارد.
متأسفانه در طول این چند روز که علیرغم فصل گرما ابرهای بارانزا سر از کشور ما در آوردهاند هیچ استانی نبوده که بارش باران در آنجا زحمتافزا و خسارتبار نشده باشد هر چند همگان خوشحالند از اینکه بخشی از این سیلابها روانه سدها شدهاند و ظرفیت خالی سدها را تا حدودی اشغال کردهاند.
و اما بعد.
به نظر میرسد شهرسازی به گونه فعلی که برای اخذ پروانه ساخت و سازهای مسکونی و تجاری باید از هفت خوان رستم عبور کرد در برابر سیل و باران جواب نمیدهد. زیرا کانالهای زیرزمینی و جویهای روگذر کنار خیابان و آبراهههای داخل کوچهها چندان عریض و طویل و عمیق نیستند تا بتوانند آبهای سطحی باران را به داخل کانالهای اصلی و رودخانهها عبور دهند.
و مهمتر آنکه وقتی چند سالی گرفتار خشکسالی میشویم برای عبور و مرور و خانهسازی از طول و عرض رودخانههای درونشهری کم میکنیم و هیچگاه به روز مبادا فکر نمیکنیم. هر چند بارها و بارها این سیلابهای ویرانگر را به چشم دیده و تجربه کردهایم، اما درس نگرفتهایم.
بارها در عزای عزیزان خویش گریستهایم و آه و واویلا کردهایم اما بعد از گذشت مدت کوتاهی یادمان رفته غفلتهای زحمتافزا چه بر سرمان آوردهاند.
چرا باید ساختمانی چند طبقه در کنار رودخانه مجوز ساخت بگیرد که با یک سیل ویرانگر ظرف چند دقیقه ویران شود و سقوط کند؟
آیا نباید از همان لحظات سالیان پیش که میدانستیم رودخانهها کشش سیلابهای فصلی را ندارند نسبت به تعریض و تعمیق آنها اقدام میکردیم تا امروز شاهد از دست رفتن جان و مال مردم نباشیم؟
ممکن است عنوان شود در آمریکا هم وقتی بارانهای اینچنینی میآید، خانهها را خراب میکند و جادهها را نیز مسدود یا تخریب مینماید.
بلی درست است. اما چه میزان باران در ژاپن، آمریکا، آلمان و یا هندوستان خسارتبار میشود؟
آیا با ۲۵ یا ۴۰ دقیقه باران و طوفان چنین حوادثی رخ میدهد؟
به هر تقدیر، آنچه مهم است و میباید همگان به آن توجه کنند که متأسفانه غفلت میکنند، جان انسانهاست، مال انسانهاست و حالات روانی آنهاست.
وقتی یک خانواده چند نفره در یک خانه یا اتومبیل که بعضاً برای تفریح از خانه خارج شدهاند در کام سیلاب و گل و لای مدفون میشوند، کدام مسئول یا وزارتخانه پاسخگوی تألمات ناشی از فقدان آنها به بازماندگان است؟
کدام سازمان مردمنهاد یا بیمه هزینه زندگی فرزندانی که سرپرست خانواده خود را از دست دادهاند تأمین میکند؟
آیا بچههای طلاق، بچههای بیسرپرست و بچههای خیابانی کم هستند؟
وقتی جمعیت ما پیر میشود و به مردم توصیه میکنیم فرزندان بیشتری تولید کنند هزینه کمتری دارد یا پیشگیری از حوادثی که جوانان و فرزندان ما را لحظه به لحظه به کام مرگ میکشاند؟
بیاییم برای پیشگیری از وقوع اینگونه حوادث و حفظ هر آنچه داریم و برای آنها هزینههای بسیار کرده و زحمات ذیقیمتی کشیدهایم برنامهریزی کنیم تا جامعهای سالم و جمعیتی متناسب با تواناییهایمان داشته باشیم. و باران برایمان رحمت باشد نه زحمت.
والسلام