واکاوی شاخصه های مشترک نامۀ تاریخی امام(ره)به گورباچف و نامۀ مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکایی شمالی
در روزهای اخیر نامۀ مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکای شمالی درنوع خود تأثیرات فراوانی را در عرصه های بین المللی به ویژه در میان اقشار مختلف جوانان حق جو به همراه داشته است، اما نباید فراموش نمود نامه ای کلیدی و تاریخی پیش از این و در تاریخ یازدهم دی ماه 1367 توسط امام خمینی(ره) بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران به گورباچف، آخرین رئیس جمهور شوروی، پرده از واقعیاتی برداشت که نامۀ مهم رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی
حافظ نیوز/ مهدی نجفی - سرویس سیاسی - وجود اشتراکات فراوان و غیر قابل انکار در این دو نامه تاریخی ما را بر آن داشت تا برخی از مهمترین شاخصه های مشترک پیام امام (ره) و رهبری را برای مخاطبان بازگو نمائیم.
فطرت گرایی؛ بنیان دعوت جوامع بشری به سمت اسلام نبوی
باید اذعان نمود بازگشت به خویشتن یا فطرت گرایی به عنوان محور و چارچوب این دو نامۀ تاریخی مورد توجه می باشد، زیرا به نظر می رسد تنها راهکار تنبّۀ مکاتب غیر توحیدی برای بازگشت به جهان بینی الهی، رجوع به فطرت است، امری که در نامۀ امام(ره) به گورباچف و نیز نامۀ رهبری به جوانان غربی و آمریکای شمالی قابل مشاهده است که در ادامه به آن اشاره می شود.
امام خمینی(ره) در نامۀ تاریخی خود به گورباچف می نویسد؛ «بايد به حقيقت رو آورد... انسان در فطرت خود هر كمالي را بطور مطلق مي خواهد و شما خوب مي دانيد كه انسان مي خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است.... اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد».
معمار کبیر انقلاب اسلامی در ادامۀ نامۀ تاریخی به گورباچف می نویسد؛ «انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد».
لذا اشاره به نقش غیر قابل انکار فطرت در همۀ مسائل زندگی انسان از جمله موضوعاتی است که در نامۀ امام(ره) به گورباچف به صورت جدی مطرح می شود، از این رو حضرت امام(ره) با مد نظر قرار دادن فطرت ، فنای در خدا و نیز اشتیاق به زندگی ابدی را به عنوان نتایج اعتقاد به فطرت بر شمرد که در مکاتب غیر الهی به شدت مورد غفلت واقع شده است، این شاخصۀ کلیدی در نامۀ تاریخی مقام معظم رهبری نیز قابل مشاهده است، در نامۀ مهم مقام معظم رهبری نگاه فطرت محور برای تعامل موثر و هدفمند با جوامع بشری دیده می شود، در بخشی از این پیام مهم رهبری خطاب به جوانان اروپا و امریکایی شمالی آمده است؛ «حس حقیقت جویی را در قلب های شما زنده تر و هوشیارتر می یابم»،که این جمله بیانگر اشاره رهبر معظم انقلاب به مسألۀ فطرت در قلب و جان جوانان اروپا و امریکایی شمالی است.
حال باید این پرسش کلیدی را مطرح نمود که چرا مقولۀ فطرت در مواجهه با مکاتب غیر توحیدی غرب و شرق مورد استفاده بنیانگذار فقید جمهوری اسامی ایران در مواجهه با شرق(مارکسیسم) و هم چنین مورد تأکید مقام معظم رهبری در مواجهه با غرب(لیبرالیسم) قرار می گیرد؟
دین ستیزی؛ مهمترین چالش در جوامع غیر توحیدی
در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت بدون شک مبانی تئوریک در غرب و شرق در طول زمان دستخوش انحرافات فراوان شده است، از یک سو در جوامع غیر دینی، مخالفت با دین و کلیسا به عنوان آزادی محسوب می شود، لذا در نامۀ امام خمینی (ره) به گورباچف آمده است؛ «مشكل اصلي كشور شما مسأله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست، همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا(دین ستیزی) و مبدأ هستي و آفرينش است»، لذا از منظر امام(ره) و بر اساس متن نامه، خدا زدايي و دين زدايي بزرگترين و بالا ترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است.
هم چنین رهبر معظم انقلاب نیز در نامۀ مهم خود، ضرورت تحقیق جوانان غربی برای دست یابی به چرایی اسلام ستیزی در غرب را خواستار شدند و نیز شالوده های باطل غرب در اسلام هراسی را به شدت محکوم کردند و فرمودند: «اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس افکنی و نفرت پراکنی، این بار با شدّتی بی سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟»
لذا اشارۀ مشترک امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب بر مسألۀ دین ستیزی در مکاتب غیر الهی منحصر شده است، مسأله ای که در ادامه به تشدید موج اسلام گرایی منجر شده است، از این رو نتیجۀ دین ستیزی در مکاتب غیر الهی نه تنها موجبات انزوای اسلام را فراهم نکرد، بلکه در واقع گرایش روز افزون به دین مبین اسلام را به همراه داشته است که افزایش موج اسلام گرایی بعد از حادثۀ 11 سپتامبر مویّدی بر ادعای ماست.
در تبیین این مدعا باید گفت دین ستیزی در غرب و شرق به تجربه گرایی یا حس گرایی منتهی گردید و این مخالفت منجر به طبیعت گرایی شد. از سوی دیگر اشخاصی همچون فروید در غرب و درمهد لیبرالیسم، مبنای آزادی را بر غریزه جنسی گذاشتند و چهره هایی دیگر همچون مارکس مبانی آزادی را بر رفع غریزه گرسنگی در کشورهای کمونیستی بنیان نهاد، لذا آزادی در غرب و شرق در زمان های مختلف با تئوری های متفاوت بعضاً مسیر غیر عقلانی را در پیش گرفت.
از این رو بازگشت به خویشتن (فطرت) برای شکستن این حصارهای مادی از جمله موارد مشترک در دو نامۀ تاریخی امام(ره) و رهبر معظم انقلاب خطاب به غرب و شرق است، زیرا فطرت گرایی مهم ترین شاخصۀ حقیقت جویی در قلب و جان هر انسانی است که انحرافات موجود در جوامع غربی و شرقی نمی تواند بر این امر خدشه وارد نماید.
هم چنین باید گفت فطرت بازوی محرّک برای کشف حقیت در بین همۀ مردم است لذا خداوند در قرآن می فرماید: «فطرا الناس علیها» (سوره روم آیۀ ۳۰) (خدا همه مردم را بدان فطرت، بیافریده است).
لذا با این تفاسیر می توان به راز تأکید بی شائبۀ امام(ره) و رهبری را در این دو نامۀ تاریخی بر مسأله فطرت پی برد.
دعوت به اسلام ناب محمدی(ص)؛ وجه مشترک نامۀ امام(ره) و رهبری
از جمله شاخصه های غیر قابل انکار در نامۀ امام خمینی(ره) به گورباچف و نیز نامۀ رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی، دعوت مخاطبان هر دو نامه به سوی اسلام ناب و اصیل است، در نامۀ امام(ره) خطاب به گورباچف آمده است؛ «آقاي گورباچف! وقتي از گلدسته هاي مساجد بعضي از جمهوري هاي شما پس از هفتاد سال بانك الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم به گوش رسيد تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي(ص) را از شوق به گريه انداخت؛ لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهان بيني مادي و الهي بينديشيد». لذا امام در پایان نامه خطاب به گورباچف تأکید نمودند؛ «درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد».
هم چنین مقام معظم رهبری نیز در فراز پایانی نامه تاریخی خود فرمودند: این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید.
این همان اسلام آمریکایی و اسلام تکفیری برای نابودی اسلام ناب محمدی(ص)
بی شک آنچه در این دو نامه تاریخی می تواند عبرت آموز باشد، اشارۀ امام و رهبری بر اسلام ناب و اصیل می باشد، در نامۀ امام و در تبیین اسلام استکبار ستیز و غیر سکولار، خطاب به گورباچف آمده است: «راستي مذهبي كه ايران را در مقابل ابر قدرت ها چون كوه استوار كرده است مخدر جامعه است؟! آيا مذهبي كه طالب اجراي عدالت در جهان و خواهان آزادي انسان از قيود مادي و معنوي است مخدر جامعه است؟! آري مذهبي كه وسيله شود تا سرمايه هاي مادي و معنوي كشورهاي اسلامي و غير اسلامي در اختيار ابر قدرت ها و قدرت ها قرار گيرد و بر سر مردم فرياد كشد كه دين از سياست جداست، مخدر جامعه است. ولي اين ديگر مذهب واقعي نيست بلكه مذهبي است كه مردم ما آن را مذهب آمريكايي مي نامند.» هم چنین در نامۀ رهبر معظم انقلاب نیز آمده است؛ «اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی الله علیه وآله و سلّم) آشنا شوید».
لذا طرد اسلام آمریکایی و سکولار به عنوان جریان برآمده از لیبرالیسم و نیز نفی اسلام تکفیری که منجر به ترسیم نادرست اسلام در جوامع بشری گردید به عنوان دو لبۀ قیچی در محو کردن اسلام اصیل مورد اشاره امام(ره) و رهبری قرار گرفته است، لذا تبیین شاخصه های اسلام واقعی از جمله مهترین وجه اشتراک این دو نامۀ مهم و تاریخی است که با پیش زمینۀ فطرت برای مخاطبین نامه رقم خورد. زیرا وجود فطرت مردمی در میان جوامع بشری اقتضای وصل را خواهد داشت نه فصل را و این ظرفیت مهم مشترکاً توسط امام خمینی(ه) و رهبر معظم انقلاب به خوبی مورد استفاده قرار گرفته است و اینچنین بیداری قلب های زنده و هوشیار در جوامع غیر توحیدی مورد خطاب قرار گرفته است تا حقانیت اسلام را درک کنند و تشخیص آموزه های حق از باطل و قدرت تفکیک اسلام واقعی برآمده از آموزه های پیامبر اکرم(ص)، با اسلام تکفیری و اسلام آمریکایی و سکولار معرفی شده توسط رسانه های معاند غربی برای همگان آشکار گردد.