: استاد عرفان حوزه علمیه قم معتقد است كه نفس مرتاض به وسیله ریاضتها قوت پیدا میكند و در نتیجه دست به كارهای عجیب و غریب میزند، این قوت پیدا كردن نفْس، غیر از كامل شدن انسان است.
بررسی موضوع رمالی و ارتباط با جن از دیدگاه عرفان و فلسفه؛
تقویت نفس به معنای کامل شدن انسان نیست
15 بهمن 1393 ساعت 19:25
: استاد عرفان حوزه علمیه قم معتقد است كه نفس مرتاض به وسیله ریاضتها قوت پیدا میكند و در نتیجه دست به كارهای عجیب و غریب میزند، این قوت پیدا كردن نفْس، غیر از كامل شدن انسان است.
به گزارش گروه « گفتگو» ، دیدگاه عرفان اسلامی درباره كارهای خارقالعاده مرتاضان، ارتباط با جن، خبر دادن از گذشته و آینده افراد، درستی و نادرستی ریاضت، كشف و كرامت و ... از مسائلی است كه همه دوست دارند درباره آن، بیشتر و بهتر بدانند. چرا كه ناآگاهی و عدم اطلاع رسانی صحیح و گسترده پیرامون این مسائل، موجب بروز انحرافات فكری و عملی فراوانی در جامعه میشود، به گونهای كه گاهی باعث فریبخوردن و به دام افتادن بسیاری از مردم شده و گاهی سبب ایجاد مشكلات بزرگ و غیر قابل جبران میشود.
از همین رو، برای یافتن پاسخ پرسشهایی درباره درستی و نادرستی این امور، ارتباط آنها با معنویت و تكامل انسان، تفاوت عارف واقعی با مرتاض و تفاوت كرامتهای عارفان با اعمال ریاضتگونه، گفتوگوی مشروحی با آیتالله محمدمهدی مهندسی از اساتید برجسته عرفان و فلسفه حوزه علمیه قم انجام دادهایم كه از نظر میگذرد.
* آیا برخی اعمال خارقالعاده كه از مرتاضها سر میزند، واقعیت دارد؟
ـ بله، اگر كسی گرسنگی و بیخوابی بكشد یا ریاضتهای دیگری متحمل شود، نفسش قوت میگیرد و میتواند كارهایی انجام دهد.
هنگامی كه انسان ریاضت میكشد و دنبالهرو مرتاضهای هندی میشود؛ به زورمندیهایی دست پیدا میكند لكن باید بداند این كارها، زورمندی است نه رسیدن به كمال و ارتقای مقام معنوی. به عنوان مثال، وقتی كسی وزنه 300 كیلویی را به راحتی بر میدارد معنایش این نیست كه تكامل روحی و معنوی پیدا كرده است بلكه معنایش این است كه با تمرین و ممارست و داشتن استعداد بدنی، جسم خود را شكوفا كرده و زورمند شده و لذا قدرت بدنی بیشتری یافته است.
همچنین است كسی كه ریاضت میكشد. یعنی؛ نفس مرتاض به وسیله ریاضتها قوت پیدا میكند و در نتیجه دست به كارهای عجیب و غریب میزند، این قوت پیدا كردن نفْس، غیر از كامل شدن انسان است.
به هر حال زحمت و ریاضت بینتیجه نیست، هیچ زحمتی در این عالم بی نتیجه نیست، بیخوابی كشیدن و گرسنكی تحمل كردن بینتیجه نیست، بعضی از مرتاضها 6 ماه یا 9 ماه مثلا روی یك پا بیحركت میایستند، به طوری كه سبزه در دستش سبز میشود، این كار زحمت دارد و بالاخره بینتیجه نیست. یا مثلاً برخی از مرتاضهای هندی یك سال داخل آب میایستند و سر را به سوی آسمان بلند كرده و به نقطهای خیره میشوند و حق ندارند سر را پایین بیاورند!
* آیا ایمان و اعتقاد به خدا و دین، در چنین اشخاصی قویتر است؟ به تعبیر دیگر، آیا شخصی كه با ریاضت نفس خود را قوی ساخته، مؤمنتر شده است؟
ـ خیر! مؤمن و كافر و فاسق ندارد، این چنین شخصی كه نفس خویش را تقویت و زورمند میكند مثل كسی میماند كه جسمش را پرورش میدهد و با دستگاههای بدنسازی، عضلات بدن خود را برجسته میكند. كسی كه از دیوار مادی عبور میكند یا با جن در ارتباط است یا از گمشدهای خبر میدهد یا روی آب راه میرود؛ دلیل نمیشود كه مؤمن باشد یا نزد خدا محبوب باشد و آخرتش آباد شود.
* یعنی انجام این امور غریب كه توسط مرتاضها صورت میگیرد نشانه رشد و تكامل روحی آنها نیست؟
ـ انجام این كارها و به دست آوردن چنین زورمندیها، غیر از تكامل روحی و معنوی و تقرب به خداست.
چرخیدن در این دنیا، اشیاء را جابهجا كردن، دانستن اینكه در فكر فلانی چه میگذرد، یا در جیب فلانی چیست، از دیوار رد شدن و مانند آن كه هنر نیست. انسان خلق نشده است برای اینكه از دیوار مادی رد شود یا روی آب راه برود.
هنر این است كاری كنیم مانند آن كه «سلمان فارسی» كرد كه اگر همه مرتاضهای عالَم هم جمع شوند نمیتوانند آن را انجام دهند. كار «سلمان فارسی» عبور از عالم ناسوت (طبیعت و دنیا) به ملكوت (برزخ و مثال) و عبور از ملكوت به جبروت (عالم عقل و تجرد) و عبور از جبروت به لاهوت (عالم اسماء و صفات خداوند) بود.
هنرِ انسان، ارتقایی است نه انحطاطی! انسان باید ماوراجو باشد نه ماجراجو، نه اینكه در عالم گِل، رنج بیهوده ببرد و كارهای گِلآلود انجام دهد. این كارهای دنیوی، فقط چند سالی كه انسان در این دنیاست به دردش میخورد و بعد از مرگ، علاوه بر اینكه سودی برایش نخواهد داشت، وزر و وبال هم خواهد بود.
ارتقای كمالات انسان، ماورای این كارهاست، انسان باید عبودیت كند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» (جن و انس را جز براى پرستش خود نیافریدهام) (ذاریات / 56) البته توجه داشته باشید كه هدف و غایتی كه در این آیه بیان شده، هدف نهایی خلقت انسان و جن نیست چرا كه در آیه دیگر، عبادت را راه و صراط معرفی كرد و فرمود: «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ » (مرا بپرستید كه این راه مستقیم است) (یس / 61) و در سایه این عبودیت كه راه و صراط است (نه مقصد نهایی) به معرفت و یقین برسد. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقین»؛ و پروردگارت را عبادت كن تا یقین تو فرا رسد. (حجر/99)
یقین هم مراتبی دارد كه عبارت است از «علم الیقین»، «عین الیقین»، «حق الیقین» و «برد الیقین».
انسانی كه به علمالیقین رسیده باشد ـ اگر چه در این دنیا باشد ـ عوالم برتر را با چشم دل مشاهده میكند. قرآن كریم میفرماید: «كلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَترََوُنَّ الجَْحِیم» (چنان نیست كه شما خیال مىكنید اگر یقین داشتید قطعاً جهنّم را خواهید دید) (تكاثر/5و6) این آیه مربوط به این دنیاست چرا كه در آخرت همه جهنم را خواهند دید. و از این بالاتر هم هست كه باید جای خود بحث شود.
هنر این است كه انسان، ربوبیت كند؛ «العبودیة جوهرة كنهها الربوبیة» (عبودیت جوهری است كه كنه و حقیقتش ربوبیت است).
* به طور كلی آیا ریاضت، مورد تایید عرفان اسلامی است؟
ـ ریاضت به مشروع و غیر مشروع تقسیم میشود.
حضرت امیرالمومنین علی (ع) فرمود: «إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى»؛ من نفس خود را با تقوا ریاضت میدهم. (نهجالبلاغه نامه 45)
ریاضت واقعی و حقیقی (مشروع) این است كه انسان متقی باشد، گناه نكند، نماز با كیفیت بخواند، نماز شب بخواند، به بندگان خدا نیكی و احسان كند و ...
هر چه بر كیفیت این امور بیفزاید ارتقای بیشتری پیدا میكند چرا كه دین اسلام تنها دین ظواهر نیست، بلكه باطنها و حقایقی دارد، هر چه این ظاهر را با باطن، بیشتر همراه كنی بهتر نتیجه می گیری و لذا در روایت وارد شده كه دو نفر نماز دو ركعتی می خوانند اما بین آن دو نماز، فاصله زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد. چرا كه هر چه طهارت روح و حضور قلب و اخلاص بیشتر باشد معراج انسان بیشتر خواهد بود.
اگر انسان، ریاضتهای شرعی را انجام دهد آن وقت میبیند چه خبر است.
از طرف خدا، پیام میآید كه «سلام من حی الذی لا یموت الی حی الذی لا یموت» (سلام از طرف كسی كه زنده است و نمی میرد به كسی كه زنده شد و نمی میرد) یعنی حیات طیبه پیدا میكند و سپس پیغام میدهد كه «فإنی أقول للشیء كُنْ فَیَكُونُ و قد جعلتك تقول للشیء كن فیكون» (همانا من به چیزی كه می گویم «كُن»، تحقق می یابد و تو را به گونه ای قرار می دهم كه وقتی به چیزی «كُن» بگویی تحقق یابد).
كمال انسان این است كه وقتی در مقامات بالا قرار گرفت؛ «كن فیكون» كند، بهشتیها در بهشت، «كن فیكون» میكنند و عارفان حقیقی در همین دنیا «كن فیكون» میكنند.
البته نباید تصور كرد كه این امور به خودی خود كمال است بلكه اینها كاشف از تكامل انسان است، اینها نشانه است و گرنه عارف، هیچ گاه دنبال این امور هم نیست.
* لطفا پیرامون كشف و شهود، خبر دادن از امور غیبی و ارتباط با جن توضیح بیشتری بدهید.
«كشف» در لغت به معنای برطرف شدن حجاب است و در اصطلاح عرفان اسلامی، یعنی مطلع شدن بر ماورای حجاب كه یا به صورت عین الیقین (دیدن آن حقیقت) است و یا به صورت حق الیقین (تحقق به حقیقت) است.
«كشف» تقسیمات و مراتب مختلفی دارد، علل و عواملی دارد، میزان صدق و كذب دارد كه همه اینها در كتب فنی عرفان بحث شده است، آنچه اینجا لازم است توضیح بدهم این است كه برخی از كشفها مربوط به حوادث دنیوی است مانند اینكه كسی خبر دهد كه فلانی از سفر خواهد آمد یا بگوید فلانی به شما فلان چیز را هدیه خواهد داد، از مریض بودن كسی خبر بدهد، از گمشدهای خبر دهد، از فكر شما خبر دهد و مانند آن و بعضی وقتها بوسیله جن، از اموری خبر میدهد یا كارهایی انجام میدهد، اینها با ریاضت به دست میآید اما عارفان الهی به این نوع كارها اهمیت نمیدهند، حتی این نوع كشفها را مكر و حیله و دام برای مراحل بالا میدانند. به این چیزها مشغول شدن انسان را از مراحل برتر باز می دارد.
شیخنا الاستاد حضرت علامه حسنزاده آملی میفرماید: «آدم نباید دزد باشد، بر سر گردنه نشسته غیبگویی میخواهد، كشف دنیوی میخواهد، قوت روحی میخواهد.» یعنی انسان نباید دنبال غیبگویی و كشف مسائل دنیوی باشد، اینها دزدی است، اینها رهزن سالك است.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن / كه خواجه خود روش بنده پروری داند
كسی كه به خاطر غیب گویی یا انجام دادن امور خارقالعاده و مانند آن، دنبال ریاضت یا سیر و سلوك میرود عارف نیست و بلكه در نگاه عرفان اسلامی چنین كسی مشرك است. عارف كسی است كه غیر خدا را دور بیندازد و فقط و فقط به خدا توجه كند و تنها به او تقرب جوید. (هزار نكته باریكتر ز مو اینجاست)
اگر هم عارف الهی، مطلبی درباره این امور دنیوی بگوید، مثلاً از وقوع حادثهای خبر دهد یا از فكر كسی خبر دهد، از باب ضرورت است و باید موردی بررسی شود كه چه ضرورتی باعث این امر شده وگرنه عارف حقیقی، هیچگاه دنبال این حرفها نیست و خود را با این امور مشغول نمیكند.
* راه رسیدن به كمالات معنوی و حقیقی چیست؟
اگر كسی بخواهد به جایی برسد راهش «ولایت» است، كسی نمیتواند غیر از مسیر ولایت اهلبیت علیهم السلام، به توحید و حقیقت برسد.
یعنی با چنگ زدن به دامن اهل بیت علیهم السلام و بوسیله پیروی از آنان، میتوان به مقامات برتر نائل شد و گرنه اگر كسی با جنباندن ریش و سبیل و ذكرهای زبانی یا تحمل گرسنگی و بیخوابی ـ منهای ولایت ـ چیزی به دست آورد، مانند دزدی میماند كه از در و دیوار بالا رفته و چیزی به چنگ آورده كه از باب «اِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ» (شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مىكنند) (انعام/121) خواهد بود.
انسان اگر بخواهد به جایی برسد باید از مسیر ولایت برود. مرحوم «میرزا علی آقا قاضی» استاد علامه طباطبایی(ره) میفرمود: هر كرامت، مقام و كشفی كه دارم و هر چه برایم حاصل شده از دو طریق بوده است: یكی؛ توجه به قرآن كریم و دیگری؛ توسل به ابا عبدالله الحسین(ع).
یعنی آن مرد الهی به هر جایی رسیده بود توسط قرآن و اهلبیت رسیده بود.
این را هم بدانیم كه به هر مقداری كه مورد فراموشی حقتعالی قرار میگیریم عقب میمانیم و موقعی مورد فراموشی خداوند متعال قرار میگیریم كه او را فراموش كرده باشیم و از این رو، به همان مقدار گم میشویم، اما به مقداری كه یاد خدا باشیم خدا هم به یاد ماست.
در اواخر عمر با بركت علامه طباطبایی(ره) خدمت ایشان رسیدم و عرض كردم ما را موعظه و نصیحتی بفرمایید. این فیلسوف، مفسر و عارف بزرگ با حالت تأثر و تاسفی كه بر چهره داشت، فرمود: من خودم نیاز به موعظه دارم و سكوت كرد. باز هم تقاضا كردم و دوباره فرمود: عرض كردم كسی باید مرا نصیحت كند. باز هم اصرار كردم بالاخره فرمود: بنده كه از خودم چیزی ندارم، مطلبی را كه خداوند متعال فرمود عرض میكنم: «فَاذْكُرُونی أَذْكُرْكُم»؛ پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم (بقره/152) .
گفتم اگر ممكن است این را در دفترم بنویسید تا هر وقت نگاه كنم، این مجلس به یادم بیفتد. فرمود: همین كه عرض كردم و آنرا نوشتند.
بعد از رحلت ایشان متوجه شدیم كه این توصیه همیشگی ایشان بوده، چنانكه حضرت آیتالله جوادی آملی فرمود: وقتی به خدمت استادم علامه طباطبایی(ره) رسیدم و تقاضای موعظه كردم فرمود: «فَاذْكُرُونی أَذْكُرْكُم»؛ پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم (بقره/152).
پس باید به یاد خدا باشیم و به یاد خدا بودن به معنی به یاد كلمه جامعه او بودن است. از طریق كلمه باید به متكلم رسید. كلمه جامعه حق متعال عبارت از دو ظهور است: یكی؛ ظهور تدوینی و دیگری؛ ظهور تكوینی. ظهور تدوینی عبارت است از قرآن كریم و ظهور تكوینی، انسان كامل است. پس تنها به وسیله قرآن كریم و انسان كامل میتوان به اوج كمال و حقیقت دست یافت.
کد مطلب: 4724
آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/news/4724/تقویت-نفس-معنای-کامل-شدن-انسان-نیست