طی روزهای گذشته، عکسی از آیت الله دژکام امام جمعه شیراز با جمعی از به اصطلاح لوتیها و ورزشکاران زورخانهای شیراز منتشر شده که با توجه به حواشی به وجود آمده در این باره، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
🔸۱- یکی از این به اصطلاح لوتیها، از این دیدار در شبکههای اجتماعی چنین نقل میکند: (با هماهنگی سرهنگ یاری، به دیدن امام جمعه رفتیم و بحث حاج آقا درباره حرّ ابن یزید ریاحی و طیب حاج رضایی بود که زمانی، خلافکار بودن اما طریق حق رو پیدا کردن و تبدیل به آدمهایی شدن که همه عالم به حال اونها غبطه میخورن... حاج آقا با این مثالها میخواست بگه لوتیمسلک باید مثل طیب باشه نه شعبون بیمخ!)
🔸۲- امام جمعه پدر معنوی همه جامعه است. جامعهای که فقط از مسئولان و روشنفکران و دانشجویان تشکیل نشده و این لوتیمسلکها و با مرامها هم طبعا جزئی از این جامعه محسوب میشوند. چرا ایرادی دارد که یکبار هم که شده، امام جمعه جمعی از آنها را به حضور بپذیرد و از باب نصیحت هم که شده، برایشان داستان حر و طیب حاج رضایی را تعریف کند و معرفت واقعی را نشانشان دهد؟ کما اینکه چنین دیداری، این افراد را نه تطهیر میکند و نه از گناه بری! بلکه برای آنها فرصتی فراهم میکند تا حرف حق را بشنوند و در مسیر حر و طیب قرار بگیرند.
🔸۳- آنچنان که بر میآید، این دیدار قبل از نوروز ۹۸ بوده و برخی از این عکسها، در اسفند ۹۷ هم در برخی گروهها در فضای مجازی دست به دست میشد، اما شب گذشته که برخیها، در اقدامی مجرمانه طاووس دروازه قرآن را به آتش کشیدند، در بعضی گروهها در شبکههای اجتماعی سخنی دست به دست میچرخید که این، کار اراذل و اوباش است. و بلافاصله، عکسهای این دیدار کذایی در فضای مجازی دست به دست شد که میان اراذل و اوباش و لوتیها و امام جمعه ارتباطی برقرار کند!
💥بد نگویید به مهتاب اگر تب دارید!
🔸۴- به نظر میرسد فضای شهر شیراز در این روزها بیش از حد سیاستزده شده و برخی از ما عادت کردهایم همه چیز را به همه چیز ربط دهیم و هر کس را که از او خوشمان نمیآید، به انواع اتهامات غیرمنطقی و بی ربط بنوازیم! آتش سوزی طاووس دروازه قرآن هیچ ارتباطی با امام جمعه و دیدار کذایی اخیر ندارد که برخی، بخواهند این دو را بهم مرتبط کنند و یا حتی درباره آن توضیح اضافی بدهند و آن را نفی کنند.
🔸۵- اخلاق را چه در ساحت رسانه تعریف کنیم و چه در عرصه سیاسی، بهتر آن است که ادامه دهنده زنجیره شایعات بی پایه و اساس نباشیم و تحلیلهای ذهنی و برداشتهای ناصوابمان را نیز به عنوان حقیقت مطلق، به افکار عمومی تزریق نکنیم؛ شاید اگر این کار را به خوبی تمرین کنیم اخلاق در جامعه زخمخوردهمان وضعیت بهتری پیدا کند.