لاله های واژگون سردشت؛

حقایق تکان‌دهنده از آخرین وضعیت فاجعه بار قربانیان حمله شیمیایی صدام به سردشت

4 تير 1396 ساعت 11:33

قانون به مناسبت سالگرد حمله شیمیایی صدام به شهر سر دشت، با تیتر «لاله های واژگون سردشت» بازخوانی فاجعه انسانی اولین بمباران یک شهر جهان با تسلیحات شیمیایی پرداخته است.


به گزارش "حافظ نیوز"،قانون به مناسبت سالگرد حمله شیمیایی صدام به شهر سر دشت، با تیتر «لاله های واژگون سردشت» بازخوانی فاجعه انسانی اولین بمباران یک شهر جهان با تسلیحات شیمیایی پرداخته است. در بخشی از این گزارش آمده است: «از هفت بمب شليك شده به اين شهر، چهار بمب به مناطق مركزي از جمله مسير ورودي شهر، يك بمب به سرچشمه آب شهرو دو بمب به روستاي «رشهرمي» انداخته شد كه به گفته شاهدان عيني دراين روستا حداقل يك خانواده كه در حال شست‌و شو در كنار رودخانه بودند، به طور كامل از بين رفتند.  اما آثار مرگبار اين حمله جنون‌آميز تنها به كشتار و مصدوميت اهالي ختم نشد. اين گاز نه تنها اهالي سردشت بلكه مواد غذایی ،میوه جات ،سبزیجات ،مزارع و آب و حتی حیوانات شهر را مسموم كرد تا مردم شهرتا مدت‌ها بامسمومیت های گوارشی دست و پنجه نرم كنند و محصولات برخی مزارع، آلوده و غیر قابل استفاده شود.
 
يكي از اهالي سردشت كه امروز به دنبال احقاق حقوق همشهريان خود است دراين باره مي‌گويد:« آن زمان بچه بودم و خوب يادم هست كه ناچار شديم دو ماه در يكي از روستاهاي نزديك شهركه درنقطه مرتفعي قرار داشت، ميان درختان زندگي كنيم. به ياد دارم كه سردشت در مجموع بيش از دو هزار بار بمباران شد به نحوي كه رژيم بعث ، 18 روز بعد از جنگ بمب «ناپالم» برسرمان ريخت، اما حمله شيميايي زندگي مردم را فلج كرد.
 
اگر هواي نسبتا معتدل شهر كوهستاني‌مان نبود و مردم سريع شهر را ترك نمي‌كردند، حتما تلفات‌مان بيشتر مي‌شد».  براساس گزارش‌ها باوجودگذشت سه دهه از این فاجعه و احراز قربانی شدن بیش از هشت هزار نفر از سکنه سردشت، متاسفانه تنها هزار و 400 نفر از آنان توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان جانباز یا شهید مورد شناسایی قرار گرفتند. به عبارت ديگر فقط 20 درصد از هزاران قرباني اين فاجعه مورد تایید و شناسایی واقع شده و تنها 5 درصد ازآنان از حقوق و مقرری ماهانه برخوردار هستند. 95 درصد مابقي نيزجانبازي‌شان مورد احراز واقع نشده و اگر هم مورد تایید قرار گرفته، به دلیل پایین بودن درصد تعیین شده هیچ حقوقی به آنان تعلق نمی گیرد.
 
توفيق بي‌توشه، يكي از مصدومان حادثه است كه درآن زمان تنها 13 سال داشته است و امروز به قول خودش براي روزنامه‌ها مي‌نويسد. او در اين خصوص به «قانون »مي‌گويد: «متوجه شده بودم كه شهر حالت آماده باش دارد و نيروهاي نظامي در شهر ماسك به صورت دارند و مجهز هستند. رفتم سهميه قند خانواده را بگيرم.هواپيماها يك بار اومدن و رفتن بيرون شهر مي‌خواستن مسير باد رو مشخص كنن. فكر كنم ساعت چهار و ربع بود كه دوباره برگشتن. با ديدن هواپيماها به سمت سرچشمه فرار كردم.صداي بمب آمد. خودم را زمين انداختم. چند دقيقه بعد از جا بلند شدم و شروع به دويدن و فرار از محل كردم ».

بي‌توشه ادامه مي‌دهد:«به سمت شهر برگشتم كه برم خونه، زمزمه‌هايي شنيدم كه مي‌گفتن شيميايي زدن. معني‌اش رو نمي‌فهميدم. برخي ميان مردم نايلون پخش مي‌كردند كه جلوي دهان‌مان رابگيريم. مي‌گفتن بايد برين جاي امن‌تر كه از سطح شهر بالاتر باشه. رفتم خونه خواهرم. آن‌ها هم نمي‌دونستن چه اتفاقي افتاده. براشون گفتم كه ميگن شيميايي شده. آن‌ها به خودشون آب زدند. چند دقيقه بعد دامادمون اومد خونه. ديديم به بدنش مواد خاكستري تيره چسبيده،با آب بدنش رو شستيم و بهش آب ‌زديم. رفت دوش گرفت اما حالش بدتر شد. وقتي اومد بيرون داشت كبود مي‌شد. كم كم حالش بدتر و بدتر شد. باقي اعضاي خانواده هم به خونه خواهرم اومدن و دامادمون رو بردن بيمارستان سردشت ودر آنجا فوت كرد».

توفيق تاكيد مي‌كند:« دو تا از خواهرها ويكي از دامادهامون به عنوان جانباز شناسايي شدند و 25در صد جانبازي بهشون دادن كه اين دامادمون هم از دنيا رفت.اما برادرم با اينكه پرونده باليني داشت، درصد جانبازي نگرفت. هيچ حمايتي ازش نشد و حدود 15 سال پيش دراثر بيماري كه تشخيص داده نمي‌شد از دنيا رفت».

او مي‌گويد:«من و پدر و مادرم پرونده باليني نداريم.من و پدرم رو تخت بيمارستان در حال مداوا عكس داريم.اما چون سرپايي درمان ‌شديم و دربيمارستان بستري نشديم، نتونستيم پرونده باليني تشكيل بديم».

تمام اعضاي خانواده توفيق، مصدوم و دربيمارستان‌هاي شهرهاي مختلف بستري بودند. به همين دليل توفيق و پدر و مادرش تصميم مي‌گيرند به جاي بستري شدن در بيمارستان، اعضاي خانواده‌شان را پيدا كنند. به همين دليل هم درشهرهاي مختلف به صورت سرپايي مداوا مي‌شدند و به جست‌وجوي خود ادامه مي‌دادند.

«پدرم توفيق دچار مصدوميت شديد شده و تاول ناشي از عامل شيميايي تمام بدنش را پوشانده بود اما به درمان سرپايي ادامه داديم. ما نمي‌دونستيم كه چه فاجعه‌اي در بدن ما اتفاق ميفته ، حتي آن زمان خبرنگاراي خارجي ازپدرم در حال مداوا عكس گرفته بودن و من هم كنارش هستم . پدرم تا آخر عمرش دچار خارش شديد بدن بود و سرآخرم فوت كرد»، اين‌ها را توفيق مي‌گويد.

او درباره مشكلات جسمي خود مي‌افزايد:« به ما گفتن بايد برين متخصص چشم، پوست،ريه و اعصاب . متخصص پوست تا من رو ديد گفت، پوست تو شيمياييه ، متخصص چشم هم قبل از اينكه پشت دستگاه برم گفت تو شيميايي هستي. من خيلي ترسيدم چون از هيچ جا حمايت نمي‌شديم. بعد كه چشمم را معاينه كرد گفت، چشمت رو عمل كن دوتا لك شيميايي داره.عمل نكني كور ميشي. از نظر اعصاب هم شرايط خوبي ندارم و دارو مي‌خورم .من براي عمل كردن چشم پول ندارم. تا الانم هرچي دكتر رفتيم با هزينه خودمون و قرض و قوله بوده. حتي جسد برادرم رو به خاطر اينكه نمي‌تونستيم دو ميليون تومان پرداخت كنيم به ما تحويل نمي‌دادن».

توفيق مي‌گويد:« وقتي بهار و پاييز از راه ميرسه و حساسيت فصلي شروع ميشه، من خفه ميشم. نمي‌تونم نفس بكشم. الان دارم اسپري تنفسي مصرف مي‌كنم. پيرتر بشم چه كنم. متخصص چشم و پوست و اعصاب،در كميسيون تعيين، جانبازي من رو تاييد كردن، اما متخصص ريه كه رفتم با يه صف هزار نفري رو به رو شدم كه هر كس رو پنج دقيقه معاينه و تست تنفس مي‌كردن. نتيجه هم اومد كه سالم هستم. كميسيون به نظر متخصص ريه توجه كرد .به نظر شما ميشه در عرض پنج دقيقه معاينه دقيق كرد.من بارها پيش دكتر ريه رفتم و تاييد كردن كه من شيميايي هستم ومشكل ريوي دارم. پدروبرادرم رو كه از دست دادم.اونا خيلي زجر كشيدن. هردو صورت سانحه دارن يعني فرمانداري مصدوميت‌شون رو تاييد كرده، پرونده هم دارن اما درصد جانبازي ندارن و حقوقي از بنياد نگرفتن ».

وي با نااميدي و ناراحتي تاكيد مي‌كند:«به خدا من امضا ميدم كه درصد و پول نمي‌خوام. فقط مي‌خوام اسمم باشه كه پيرشدم بيشتر از اين زجر نكشم. چشمام نياز به عمل داره پول ندارم. پوست صورتم سياه شده ،خارش بدن دارم، پوست دستام يه جوري شده كه پوست ميندازه .طي يك سال چند بار پوستم كنده ميشه پماد هم فايده نداره. من فقط مي‌خوام كه تحت پوشش درماني باشم و اسمم تو بنياد شهيد و امور ايثارگران ثبت بشه ».

كودك 13 ساله روز حادثه و مرد 40 ساله امروز از ترس خود براي ازدواج و تشكيل خانواده مي‌گويد. از اينكه مي‌ترسد حالش بدتر شود، بينايي خود را از دست بدهد و نتواند از همسر و فرزندش حمايت كند. او به رغم داشتن مشكل ريوي ناچار است براي امرار معاش در مغازه عطرفروشي‌اش كار كند و ماسك بزند بي‌آنكه اميدي به فرداي پيش‌رو داشته باشد.

او در پايان مي‌گويد:«حق پدرو برادرم كه مردن ، ضايع شد اما من زنده‌ام. كاري كنند كه حق من ضايع نشه».» خواندن نسخه کامل این گزارش دردآور را از وضعیت فاجعه بار قربانیان حمله شیمیایی سردشت از دست ندهید.


کد مطلب: 17117

آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/news/17117/حقایق-تکان-دهنده-آخرین-وضعیت-فاجعه-بار-قربانیان-حمله-شیمیایی-صدام-سردشت

حافظ خبر
  https://www.hafezkhabar.ir