برای دانشجویانی که فارغ التحصیل شده اند

آینده خود را چگونه پیش می کنید؟

24 آبان 1395 ساعت 15:21

معمولا حرف از از قبولی دانشجویان و آمدن آنها به دانشگاه و مسئله انتخاب رشته و تب کنکور و موسسات پیش دانشگاهی و امادگی برای شرکت در آزمون سراسری یا به عبارتی، مهمترین و حساس‌ترین ماراتن علمی کشور به خودی خود در محافل مختلف به وجود می‌آید، اما جایی حرف از رفتن دانشجویان از دانشگاه و اتمام تحصیل نیست.


به گزارش "حافظ نیوز"  اگر در راهروهای دانشگاه‌ها گشت کوتاهی بزنید دانشجویانی را می‌بینید که برگه‌ای در دست دارند و در حال عبور از اطاق‌ها و ادارات مختلف دانشگاه هستند تا امضا‌های مورد نظرشان را جمع کرده و در نهایت به اداره فارغ‌التحصیلان بروند.
در میان سیل دانشجویانی که هر سال به دانشگاه‌ها می‌روند تا تحصیلات خود در مرحله جدید آموزشی زندگی‌شان در سیستم آموزش عالی را آغاز کنند، دانشجویان زیادی هم هستند که در مرحله تسویه با دانشگاه و اخذ مدرک تحصیلی به سر می‌برند.
بسیاری از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان معتقدند که بعد از اتمام تحصیل، آینده روشنی در انتظار آنها نیست و برای روزهای بعد از پایان تحصیل‌شان باید وارد دوره‌ای کاملا مبهم شوند که معلوم نیست برای بهره‌برداری از مهارت‌های علمی و عملی که در دانشگاه آموخته‌اند، برنامه ریزی شده یا باید مشغول به کار غیر تخصصی شوند؛ تازه اگر شغلی گیر بیاید!
با این حال، بازار کار برای بسیاری از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان، گزینه‌هایی را روی میز می‌گذارد اما اینکه باب میل آنها باشد یا نباشد، مسئله‌ای بحث برانگیز است که در جای خود قابل بررسی است.

اما به عنوان یک دانشجوی فارغ‌التحصیل اگر تصمیم به ورود به بازار کار را دارید، چه شرایطی را باید در نظر بگیرید؟ «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مهمترین معیارهای انتخاب حرفه و شغل برای دانشجویان و فارغ‌التحصیلان را معرفی می‌کند:
1 – ارزیابی ارزش ها
چه چیز واقعا برای تان اهمیت دارد؟ چه چیز سر حوصله تان می آورد؟ چه کاری را آن قدر دوست دارید که اگر برایش به شما دستمزد داده شود، احساس گناه می کنید؟ این سوالات می تواند به شما کمک کند یکی از مهم ترین عناصر انتخاب شغل را پیدا کنید، یعنی ارزش ها. ارزش های شما تکیه گاه احساسی کاری است که انجام می دهید. در شغل هایی که خوب نتیجه می دهند معمولا بین ارزش های شخصی فرد و کاری که انجام می دهند، هماهنگی وجود دارد. جست و جوی کارتان را با ارزیابی ارزش های تان و نوشتن آن بها با دقت و وضوح هرچه تمام تر، شروع کنید.
2 – تشخیص مهارت ها و استعدادها
مهارت چیزی است که طریق انجام آن را یاد گرفته اید. استعداد چیزی است که با آن به دنیا آمده اید. درک متفاوت بین این دو اهمیت بسیاری دارد. ممکن است در کاری مهارت داشته باشید اما برای تان جالب نباشد. اما این احتمال وجود دارد که اگر استعداد کاری را دارید، بین آن استعداد خاص و ارزش های تان تطابق وجود داشته باشد. این یعنی شما از انجام کارهایی که در آن استعداد دارید بسیار بیشتر لذت می برید تا کارهایی که مهارت انجام آن را آموخته باشید.
3 – تعیین اولویت ها
همه ما اولویت های خاصی در زندگی خود داریم. در برخورد خود با دیگران، در طرز فکر خود و تصمیم گیری های مان، در ارجحیت دادن به مفاهیم مقابل انسان ها یا برعکس و میزان راحتی خود با ابهامات زندگی. برای خیلی از افراد، این اولویت ها در سطح ناخودآگاه شان عمل می کند اما شدیدا بر عملکرد ما با دیگران تاثیر می گذارد. شاید این سوال ها بتواند رد فم این قضیه کمک تان کند. آیا خودتان را فردی شهودی می دانید؟ آیا رفت و آمدی هستید یا دوست دارید بیشتر در خانه بمانید؟ در رویارویی با تصمیم گیری ها، آیا به واقعیات تکیه می کنید یا احساسات تان؟ پاسخ شما به این سوالات شمار ا به کاری که انجام دهید نزدیک تر می کند.

4 – تجربه
هیچ جایزگینی برای تجربه وجود ندارد. هرچه بیشتر بهتر است. می توان گفت تقریبا همه مشاغل از بیرون، متفاوت از درون آن به نظر می رسند. اگر به تازگی وارد بازار کار شده اید یا می خواهید شغل تان را تغییر دهید، با افرادی صحبت کنید که در آن شغل دست دارند. شغلی در آن زمینه یا صنعت برای خود پیدا کنید و مطئن باشید همانی خواهد بود که همیشه می خواستید. و به هیچ وجه فقط به یک تجربه کاری تکیه نکنید. تا آن جا که می توانید در زمینه کاری خود، تجربه بیندوزید. باتجربه خواهید فهمید که کاری به دردتان می خورد و با ارزش ها و اولویت های تان جور است یا نه.
5 – تخصص اندوزی
در این دنیای مملو از اطلاعات تکنیکی، فشار زیادی برای تخصصی کردن علوم یعنی بیسشتر و بیشتر دانستن درمورد یک رشته محدود است. این خطرناک است، چون این احتمال وجود دارد که شدیدا از رده خارج شوید. خیلی افراد کارشان را به این علت از دست می دهند که به تدریج دیدی کانونی نسبت به شخص یا چیزی که هستند و توانایی های شان پیدا می کنند. بحث قدیمی تخصص گرایی مقابل کلی گرایی این روزها نامی تازه گرفته است: متخصص کلی گرا. یعنی کسی که باوجود داشتن شمای کلی از کار، در زمینه های مختلفی از آن تخصص پیدا کرده است. این روزها سواد به این گفته می شود. این که تا می توانید درمورد موضوعی که دسوت دارید در زمینه کاری تان اطلاعات جمع کنید و مقصد و هدف آن رشته را دنبال کنید.
6 – در اولین شغل، اول تجربه بد پول
شاید با معدل خیلی بالا از دانشگاه فراغ التحصیل شده باشید. اما وقتی می خواهید وارد بازار کار شوید، اولویت ها حرف اول را می زنند. یک راه خوب برای بالا بردن فرصت های شغلی خود این است که از خودتان سوال کنید: «کدام مقام امکان بیشتری برای ام فراهم می کند که در کارم بهترین باشم؟» و شاید آن کار همانی نباشد که حقوق دل خواه تان را به شما عرضه کند.

7 – انتخاب شغلی که بتوانید 110 درصد به آن متعهد شوید
تعهد پایین و عملکرد متوسط این روزها به هیچ وجه قابل قبول نیستند. مشکل این جاست که ممکن است زمانی پی به مفهوم این جمله ببرید که دیگر از کار اخراج شده باشید. پس چطور باید خودتان را محافظت کنید؟ اگر کاری را پیدا کنید که بتوانید 110 درصد به آن متعهد شوید، هیچ وقت با چنین مشکلی مواجه نخواهید شد.
8 – بناکردن سبک زندگی براساس درآمدتان نه توقعات تان
خیلی از شغل هایی که این روزها دنبال نیروی کار است، وعده می دهد که طی دو سال حقوق میلیونی برای تان درست کند. مشکل این جاست که خیلی از تازه واردان به آن کارها با این ایده وارد آن کار می شوند و خرج و مخارج شان را هم با همان ایده انجام می دهند. یک راه بهتر برای شروع این است که درست از همان آغاز کار، سبک زندگی تان را طوری ساختاربندی کنید که بتوانید 10 درصد از حقوق تان را هر ماه کنار بگذراید. پس انداز عاقلانه همیشه یکی از بهترین راه های پیشرفت بوده است.
9 – گذاشتن 5 درصد از زمان، انرژی و پول تان برای پیشرفت
نمی توانید منتظر کارفمای تان بمانید که لقمه را دهان تان بگذارد. نکته این جاست که نمی توانید در این زمینه به او اطمینان کنید. کارفرمایان امروزی می خواهند هر تومانی که از جیب شان بیرون می رود، با چند تومان جایگزین شود. آن ها روی شما سرمایه گذاری می کنند و وقتی بتوانند یک سود فوری و خوب یا نیرو و مهارتی خاص در شما ببینند، سریع دست به کار می شوند. نکته این جاست که نمی توانید روی هیچ کدام این ها حساب کنید. خودتان باید دست به کار شوید و با تلاش زیاد خودتان را جلو ببرید.
10 – تمایل به ایجاد تغییر و تطابق
اگر مراحل قبلی را که ذکر شد مطالعه کنید، جای تاکید روی هدف را خالی می بینید. دلیل آن این نیست که اهداف اهمیت ندارند. بلکه هدف شما معمولا از همه آن عوامل دیگری که به آن اشاره شد، مثل ارزش ها، مهارت ها، استعدادها و... ناشی می شوند و حتی اگر آن ها را در دفترتان یادداشت کنید یا روی آینه بنتویسید، بازهم نمی توانید نیاز به تغییر و انطباق و سازگاری با شرایط جدید، رشد خودتان و توسعه فرصت های تان را بپوشانید. تفاوت این جا بین «جهت» و «برنامه» است. مورچه برای خود جهتی دارد اما برنامه ندارد. او می داند که کجا می خواهد برود و برای رسیدن به آن جا از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. اما آن مورچه این جهت را جایی ننوشته است. فقط با اطمینان کامل می داند که جهت اصلی او به آن سمت است و باید به آن جا برسد. جهت شغلی دنیای امروز هم به همین منوال است.
به طور کلی برای بهترین شغل این است که اجازه ندهیم تا روزمرگی و احتیاجات زندگی ما را به سمت شغل خاصی هدایت کند. خود ما باید شغلی را انتخاب و برای به دست آوردن، حفظ و ثباتش تلاش کنیم. پس به امید شغل مناسب بی کار نمانید.

انتهای خبر/
 


کد مطلب: 15659

آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/news/15659/آینده-خود-چگونه-پیش-می-کنید

حافظ خبر
  https://www.hafezkhabar.ir