سی و هفت بهار گذشت و این راه سبز همچنان ادامه دارد...
«مردم سالاری دینی»؛ دستاورد بی بدیل انقلاب اسلامی/ نسبت حکومت اسلامی با آراء عمومی و نظر مردم چیست؟
حافظ نیوز/ سرویس سیاسی در آغازین روزهای سی و هفتمین بهار انقلاب اسلامی، لازم به نظر می رسد تا نخست، به تعریفی صحیح از انقلاب اسلامی دست یابیم و سپس به کارکردهای مهم آن از جمله "مردم سالاری دینی" که شاید بتوان آن را بی بدیل ترین دستاورد آن دانست، بپردازیم تا از دریچه ی این تعریف، بتوانیم نگاه واقع بینانه و همه جانبه نسبت به این پدیده بی بدیل عصر حاضر داشته باشیم.
انقلاب اسلامی را بهتر بشناسیم
"انقلاب اسلامی" از دو واژه ی انقلاب و اسلام ترکیب شده است. با اندکی تامل در سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی، می توان دریافت هدف قیام مردم در سال 57، تحقق اسلام بوده و نظام شکل گرفته از این انقلاب، وسیله ای برای رسیدن به آن هدف والاست. بر این اساس، در برهه ای از زمان ممکن است وسیله مطلوب برای رسیدن به این هدف، نظام جمهوری ریاستی باشد و در زمانی دیگر نظام پارلمانی؛ در واقع، همه سمت و سوی انقلاب، مردم و رهبری آن بوده است که تلاش کنند تا اسلام را به عنوان یک مکتب اجتماعی و سیاسی مجدداً احیا نمایند.
در علوم اجتماعی، انقلاب یک مفهوم قدیمی است که تعاریف متعددی از آن ارائه شده است و هر یک از متفکران و اندیشمندان، برداشت های خاص و گاه متفاوتی از آن داشته اند. با این حال، این اصطلاح، در زمینه های گوناگون زندگی بشر، چه به صورت فردی و چه اجتماعی، با مفهوم کلی و اساسی ”تحول و دگرگونی” به کار برده می شود.
نسبت حکومت اسلامی با آراء عمومی و نظر مردم چیست؟
تعابیر متفاوت از نسبت دین با آراء مردم از جمله مباحث دهه سوم انقلاب اسلامی است که در مجامع علمی و محافل مطبوعاتی گرایشها، بینشها و جریانهای سیاسی ـ فکری متعددی را به خود مشغول کرده است. مفهوم مردمسالاریدینی از جمله مفاهیمی است که برآمده از فرهنگ انقلاب اسلامی و به عنوان نظریهای شاخص در نسبت دین با سیاست است. این مفهوم، مفهومی جدید است و جا دارد که نخبگان فکری جامعه از وجوهی متفاوت، آن را تجزیه و تحلیل نمایند. تعابیر متفاوت از این مفهوم نشان میدهد که استعداد ذاتی آن در تبیین پارهای از خاستگاههای اندیشه سیاسی اسلام و تفاوت آن با اندیشههای دیگر باید بیش از اینها مورد توجه اهل نظر قرار گیرد. مفهوم مردمسالاریدینی با تمام ابعادش بیانگر گرایش شاخصی در حوزه معرفت سیاسی است که با گفتمان رسمی و غالب اندیشههای سیاسی تفاوت بنیادی دارد. عدهای این مفهوم را مترادف با مفهوم دموکراسی غربی تلقی میکنند و سعی دارند وجوه مردمسالاریدینی را با دموکراسی منطبق نمایند. عدهای دیگر ماهیت مردمسالاریدینی را متفاوت از دموکراسیهای غربی میداند و در مبانی و اصول موضوعه، آن را به کلی مغایر با دموکراسی میپندارند. عدهای جعل مفهومی در نظامهای سیاسی جدید را به طور کلی مذموم میدانند و معتقدند که به همه مفاهیم باید در حوزه همان تعابیر سنتی توجه کرد. این جریان اخیر دگوگونی را در مفاهیم با توجه به مقتضیات زمان و تفاوت خاستگاه فرهنگها برنمیتابد.
مردمسالاریدینی در معرض تفسیرهای هر سه جریان قرار دارد. در تبیین نظامهای سیاسی مبتنی بر جهانبینی و ایدئولوژی خاص عموما این سؤال مطرح است که وقتی از نظام لیبرال صحبت میشود مراد نظامی است که در آن فقط لیبرالها حکومت میکنند یا حکومتی است که در آن قواعد و قوانین و ارزشهای لیبرال حاکمیت دارند؟ این سؤال در همه حوزههای سیاست تطبیقی مورد توجه است و همه نظامهای سیاسی در معرض آن قرار دارند. وقتی بحث از حکومت اسلامی میکنیم آیا مراد آن است که فقط عدهای از مسلمانان حکومت کنند یا منظور جامعهای است که در آن حاکمیت با قواعد و ارزشهای اسلامی است؟ به تفاوت این دو دیدگاه در ایران معاصر کمتر توجه شده است. بنابراین عدهای تصور میکنند حکومت اسلامی یعنی حکومت مسلمین و عدهای دیگر حکومت اسلامی را حکومت قواعد، قوانین و ارزشهای اسلامی میدانند حال آنکه حکومت اسلامی در واقع تعریفی از هر دو مفهوم ارائه شده در این زمینه است، دو مفهومی که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگر بوده و بدون هریک، با دیگری به تنهایی نمی توان به حکومت اسلامی دست یافت.
مردم سالاری دینی و فرصت های بی نظیری که خلق می شود
”برخی نظریه پردازان، مردم سالاری دینی را ترکیبی از دو واژه مردم سالاری و دینی دانسته اند؛ در حالی که بسیاری از نظریه پردازان اسلامی آن را واژه ای مرکب نمی دانند. آنان قائل اند که مردم سالاری دینی به معنای ترکیب دین و مردم سالاری نیست، بلکه یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ یعنی اگر بنا باشد نظامی بر مبنای دین شکل گیرد، بدون پذیرش مردم ممکن نیست. ضمن آنکه تحقیق مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکانپذیر نیست.
این واژه، نخستین بار طی سالهای اخیر از سوی مقام معظم رهبری برای توصیف و تبیین نظام جمهوری اسلامی به کار رفت و سپس مورد توجه جدی تر نویسندگان و تحلیل گران قرار گرفت. بنابراین، در تبیین اصطلاح مردم سالاری دینی باید مردمی بودن را از دیدگاه ایشان دریافت.
”مردمی بودن حکومت، یعنی نقش دادن به مردم در حکومت، یعنی مردم در اداره حکومت و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و در تعیین رژیم حکومتی و سیاسی نقش دارند. اگر یک حکومت ادعا کند که مردمی است، باید به معنای اوّل هم مردمی باشد، یعنی مردم در این حکومت دارای نقش باشند]و هم[ در تعیین حاکم. در حکومت اسلام، مردم در تعیین شخص حاکم دارای نقش و تأثیرند.”
”در جامعه ای که مردم آن جامعه اعتقاد به خدا دارند، حکومت آن جامعه باید حکومت مکتبی باشد؛ یعنی حکومت اسلامی و شریعت اسلامی. احکام و مقررات اسلامی باید بر زندگی مردم حکومت کند و به عنوان اجرا کننده این احکام در جامعه، آن کس از همه مناسب تر و شایسته تر است که دارای دو صفت بارز و اصلی است؛ فقاهت و عدالت”
به نظر می رسد تبیین مقام معظم رهبری درباره مردم سالاری دینی تمام کننده بحث باشد:
”جمهوری اسلامی هم بر این دو پایه استوار است: یکی جمهوری، یعنی آحاد مردم و جمعیت کشور، آنها هستند که امر اداره کشور و تشکیلات دولتی و مدیریت کشور را تعیین می کنند و دیگری اسلام، یعنی این حرکت مردم بر پایه تفکر اسلام و شریعت اسلامی است... . در چنین کشوری اگر حکومتی مردمی است، پس اسلامی هم است.
نتیجه گیری
واژه ”مردم سالاری دینی”، اصطلاح تازه ای در گفتمان سیاسی دنیاست که - بر خلاف واژه هایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و ... که همگی ترکیب هایی از یک مفهوم غربی به علاوه یک قید اسلامی هستند - در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزه های نبوی و علوی روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب، نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد. برای این منظور، در حکومت اسلامی، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته که نه استبدادی و نه لیبرالی است. مقام معظم رهبری از این روش حکومتی، به ”مردم سالاری دینی” تعبیر نموده اند، و در توضیح آن می فرمایند:
”این مردم سالاری (دینی) به ریشه های دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یک چیز دیگر است. اولاً مردم سالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردم سالاری هم متعلق به دین است. مردم سالاری هم دو سر دارد... یک سر آن عبارت است از این که تشکیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می کنند؛ دولت را انتخاب می کنند... ”
بنابراین، به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردم سالاری دینی، می توان چنین بیان نمود:
مردم سالاری دینی، ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم و در چارچوب مقررات الهی استوار است و در راستای حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی، ایفای نقش می کند.4 این مدل، بر دو پایه استوار است:
1. از سویی ریشه در آموزه های وحیانی دارد.
2. این آموزه ها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال می کند.
از این رو در نظام مردم سالاری دینی، نظام سیاسی بر دو رکن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حکومت را تبیین می کند.
بدین ترتیب ”مردمسالاری دینی” بهعنوان بدیلی مناسب برای دموکراسی غربی در حکومت اسلامی مطرح است. الگوی رفتاریای بی بدیل در سطح دنیا که در آن مردم مبنا و محور هستند و حکومت، نخبگان و مسئولان موظف هستند نسبت به ولی نعمت خود، سپاسگزار و خدمتگزار باشند، در عین حال مردم نیز با پایبندی به اصول و مبانی ارزشی، سعی در تحقق آرمانهای اسلامی و حاکمیت اندیشه اسلامی را دارند.
تهیه و تنظیم: سجاد زارع