به بهانه سالروز عملیات کربلای 4 با یکی از معدود بازماندگان این عملیات به گفتگو نشستیم.
به بهانه سالروز عملیات کربلای 4، گفتگوی «حافظ نیوز» با یکی از بازماندگان این عملیات:
سردار سید معین انجوی نژاد: «در کربلای چهار به دلیل غفلت از نفوذ دشمن بسیاری از فرزندان صالح انقلاب شهید شدند/ فراموشی سالهای دفاع مقدس سرآغاز انحطاط اخلاقی و فراموشی ارزشهای انقلابی در جامعه خواهد بود»
2 دی 1394 ساعت 16:20
به بهانه سالروز عملیات کربلای 4 با یکی از معدود بازماندگان این عملیات به گفتگو نشستیم.
اشاره: 3 دی ماه و سالروز عملیات کربلای 4 و لزوم زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای مظلوم این عملیات، بهانه ای شد تا با یکی از معدود بازماندگان عملیات کربلای 4 به گفتگو بنشینیم.
سردار سید معین انجوی نژاد که در این ایام، از جمله راویان دفاع مقدس نیز به شمار می رود، در گفتگو با ”حافظ نیوز“ کوشید تا گوشه ای از رازهای سر به مهر هشت سال دفاع مقدس را برایمان بازگو کند.
در ادامه، گفتگوی ”حافظ نیوز“ با سردار سید معین انجوی نژاد جانباز و از یادگاران هشت سال دفاع مقدس را می خوانید:
جناب آقای انجوی نژاد! در این ایام در سالروز عملیات کربلای 4 هستیم. عملیاتی که تعداد بسیار زیادی از جوانان این مرز و بوم در آن مظلومانه به شهادت رسیدند و متاسفانه در هیاهوی این روزها، گویا در حال به فراموشی سپرده شدن هستند. به عنوان یکی از بازماندگان این عملیات، از کربلای 4 برای نسل امروز چه تعریف و سخنی دارید؟
عملیات کربلای 4 یک عملیات آبی خاکی بود، یعنی به این صورت بود که باید اول بچه های تخریب چی که نقش غواص را هم بر عهده داشتند می رفتند و در میدان مین، یک راه و معبر برای عبور بقیه باز می کردند و در ادامه، پس از کنار زدن سیم خاردارهای حجیم داخل آب، خط تدافعی اول دشمن را می شکستند و سپس، دیگر نیروهای پیاده و گردان های درگیر نیز وارد عمل می شدند.
بر مبنای این نقشه عملیاتی، در ساعات اولیه آغاز عملیات کربلای 4 به همراه دیگر همرزمان رفته بودیم تا معبری برای عبور دیگر نیروها در منطقه ایجاد کنیم که متوجه شدیم نیروهای عراقی از دیگر محورها در حال تیراندازی به سمت ما هستند. در این شرایط، در حالی که مشغول بررسی شرایط بودیم ناگهان تیراندازی به طرف محل حضور ما نیز آغاز شد و بچه ها زمینگیر شدند و کار گره خورد.
رژیم بعث عراق در این عملیات طراحی خاصی داشت. آنها روی خاکریزها را برش داده و تیربارها را مماس با سطح آب قرار داده بودند، گویی منتظر شکار بچه های غواص بودند. از طرفی برای ایجاد رعب و وحشت در تاریکی شب، از تیرهای رسام که خطی قرمز از خود بر جای می گذاشتند استفاده استفاده می کرد. در این شرایط، حجم وسیعی از آتش بدون وقفه به سمت بچه های ما در تاریکی شب، آن هم در سطح آب شلیک می شد و تنها چیزی که در آن شرایط قابل رویت بود، پرپر شدن بچه ها و تیر خوردن و در خون غلتیدن فرزندان خمینی بود.
سرانجام با دادن شهدای بسیار، به سیم های خاردار دشمن رسیدیم. در آن شرایط کنار زدن سیم ها و باز کردن یک معبر برای عبور بقیه بسیار سخت به نظر می رسید. در آن شرایط، دچار ابهام بودیم که چگونه باید معبر باز کنیم که ناگاه شهید مراد ظاهری نیا معاون تخریب لشکر، با فریاد خطاب به من گفت »یا زهرا بگو و سیم خاردار را بلند کن« در حالی که چنین اقدامی بسیار محیرالعقول و غیر ممکن به نظر می رسید، اما چندین نفر از رزمنده ها، همزمان دستان خود را به زیر سیم خاردارهایی که طول آنها قریب سه کیلومتر بود بردند و در یک لحظه، مشاهده کردیم که سیم خاردارها از زمین برچیده شد و امکان عبور بچه ها از زیر آنها فراهم شد.
اما با این حال، این عملیات از همان ابتدا مشکوک به نظر می رسید و بعدا متوجه شدیم متاسفانه دشمن، به وسیله نفوذ و ستون پنجم خود متوجه اصل عملیات شده و منتظر ما بود و از این طریق نیز بسیاری از فرزندان انقلاب را شهید کرد. لذا، در حالی که در مراحل ابتدایی عملیات توانسته بودیم خط دشمن را بشکنیم، اما به دلیل لو رفتن عملیات و احتمال افزایش چشمگیر تلفات و نرسیدن به اهداف اولیه، دستور عقب نشینی صادر شد و نهایتا با بر جا گذاشتن پیکر پاک بسیاری از شهدا، ناچار به عقب بازگشتیم.
اما این پایان کار نبود. دو هفته بعد از کربلای 4، عملیات کربلای 5 در اوج غافلگیری نیروهای عراقی که حتی تصور نمی کردند ما توان بازسازی نیروهایمان را داشته باشیم آغاز شد و اتفاقا محور عملیاتی نیز همان محور عملیات کربلای 4 بود و این بار، به دلیل آشنایی با جغرافیای منطقه به سرعت خط شکسته شد و تا 8 کیلومتری بصره نیز توانستیم پیشروی داشته باشیم.
شما در عملیات کربلای 4 مجروح و جانباز شدید، با این حال در عملیات کربلای 5 نیز حضور داشتید. لطفا در این باره بیشتر بگویید.
بله، بنده در عملیات کربلای چهار زخمی شدم که مربوط می شود به صبح عملیات که پس از جلوگیری از پیشروی یگان ها، دستور بازگشت و عقب نشینی صادر شد. طبق گزارش هایی که بچه های واحد اطلاعات به ما داده بودند، عراق در حال زدن تیر خلاص به مجروحین ما بود و خبری هم از اسارت بچه ها نبود. در این شرایط ما وظیفه خود می دانستیم که مجروحین را به هر قیمت ممکن به پشت جبهه برسانیم. در همین حین، بر اثر انفجار یک خمپاره در اطرافمان، بنده مجروح و بیهوش شدم و توسط شهید هاشم شیخی، به پشت جبهه منتقل شدم و پس از بستری در تهران و ادامه درمان در شیراز، مجددا برای حضور در عملیات کربلای 5 به منطقه بازگشتم.
به نظر شما چرا امروز ضرورت دارد که درباره آن دوران، همچنان در سطح جامعه حرف و حدیث باشد؟
تا سال76 خیلی کم اتفاق میافتاد مبحثی در خصوص دفاع مقدس را بازکنیم بهاینعلت که میگفتند چیزهایی در دفاع هشتساله وجود دارد که باور آن برای نسل جوان امروز مشکل است و شاید نتوانند قبول کند که یک سری نیروها و افراد کم سن و سالی وارد معرکه شدند که با گذراندن یک سری آموزشهای مقدماتی 45 روزه به جنگ با کسانی که سرتاپا مسلح بودند رفتند و این منطقی و پذیرفتنی نیست. اما مسئله این است که اگر آن هشت سال و آن جوانان را فراموش کنیم، خیلی چیزها را از دست می دهیم. یاد و خاطره شهدا و آن ارزشهای والای انسانی در جامعه ما، در حال کمرنگ و کمرنگ تر شدن است و این مسئله، مقدمه انحطاط ارزشهای اخلاقی و انقلابی در جامعه ما خواهد بود.
کد مطلب: 12462