به گزارش حافظ نیوز، اسماعیل عسلی در عصر مردم نوشت:
اگر کسی مسافرتی با حوصله به شهرها و بویژه مراکز استانهای کشور داشته باشد، درمییابد که ساخت و سازهای صورت گرفته ظرف چند دهه گذشته در شهرها و کلانشهرهای ایران عمدتاً تابع سبک و سیاق معماری اروپایی است و همین امر چهره غالب شهرها را به یکدیگر نزدیک ساخته به طوری که در هر شهری شاهد وجود خیابانها و بولوارهای عریض و اصلی هستیم که در نامگذاری آنها هم تقریباً از الگوی یکسانی پیروی شده و تنها وجه تمایز نامگذاریها به شخصیتهای برجسته بومی بازمیگردد. پلها و زیرگذرها، مسیرهای دسترسی، مناطق تجاری، کارگاهها، میدانها و تقاطعها، پیادهروها و کوچهها و پارکها و بوستانها شباهت زیادی به یکدیگر دارند و تنها تفاوت پارکها به مساحت و در مواردی نوع درختها بازمیگردد. در حالی که مرور سفرنامههای نوشته شده در زمان قاجار و پیش از آن از یک سو و مشاهده بقایای بافتهای تاریخی شهرهای ایران از سوی دیگر بیانگر تفاوتهای فراوانی است که سیمای کلی شهرها را متمایز میساخته است.
تفاوت کنونی کلانشهرهای ایران در حال حاضر عمدتاً معطوف به توپوگرافی، آب و هوا و نوع و مساحت پوشش گیاهی است و تفاوت زیادی از لحاظ شکلی در ساخت و سازها به چشم نمیآید، به همین دلیل وجود مراکز تاریخی و باستانی و احیاناً بقاع متبرکه را میتوان شاخصترین وجه تمایز شهرها و خصوصاً کلانشهرها به حساب آورد به طوری که به عنوان نماد و شناسنامه هر شهر شناخته میشوند، چنانچه آرامگاه حافظ و باغ ارم یادآور شیراز، آرامگاه ابن سینا نماد همدان و میدان نقش جهان شناسنامه اصفهان است.
در کنار آثار تاریخی و باستانی واقع شده در شهرها و کلانشهرهای ایران، بافت قدیمی آنها نیز که در گذشته برای ساخت آنها تابع الگوهای آب و هوایی و جنس خاک و موقعیت جغرافیایی شهرها بودهاند از وجوه تمایز شهرها به حساب میآیند و از همین جهت هم میراث فرهنگی و هم علاقمندان به حفظ آثار گذشتگان بر ماندگاری آنها البته نه به شکل کنونی اصرار دارند.
متأسفانه انتقال کانون فعالیتهای تجاری و سازههای اداری به خارج از بافتهای تاریخی تحت تأثیر ساخت و سازهای پیرامونی صورت گرفته ظرف ۵ دهه اخیر در شهرها و کلانشهرها از اهمیت بافتهای تاریخی و سنتی کاسته و آنجا را تدریجاً به محل اسکان طیفهای خاصی تبدیل کرده و نبود و یا محدودیت سازههای اداری، کمعرضی و تنگی معابر قدیمی، فرسودگی و همچنین تغییر ترکیب جمعیتی آن منجر به کاهش انواع خدمات شهری شده و تنها خانوادههایی از روی استیصال و درماندگی و لاعلاجی در چنین مناطقی سکونت دارند و یا کسانی از خانههای خالی به عنوان انبار کالا، دپوی مواد مخدر، منقلخانه، محافل سیار و کارگاههای کوچک و غیربهداشتی استفاده میکنند. کاهش رفت و آمد مردم به بقاع متبرکه واقع شده در دل بافت تاریخی به استثنای برخی مناسبتهای مذهبی که با تدابیر تشدید شده انتظامی همراه است، از ناامنی بافت تاریخی حکایت دارد و تا زمانی که فضاهای پیرامونی بقاع متبرکه از جهات گوناگون پاکسازی و مرمت و بهسازی نشود، هزینههای صرف شده در راستای توسعه حرم نیز متولیان را به اهداف اولیه نزدیک نخواهد کرد.
الزامات زمانه ایجاب میکند که بقاع متبرکه در کنار تأسیسات سنتی و متداول نظیر موزه و کتابخانه و بخش نذورات و کانونهای پاسخگویی به شبهات و احکام دینی و قرائتخانه، دارای حوزه علمیه با ظرفیت پذیرش بالا و همچنین مراکز فرهنگی نظیر تالارهای ویژه مراسم مذهبی و اجرای تعزیه و برگزاری کنفرانسهای دینی و عقیدتی و تأسیس گالریها و نمایشگاههایی که در پیوند با مضامین دینی فعالیت میکنند، باشند تا به این ترتیب شعاع زیادی از فضای پیرامونی حرم به سازههای همسنخ با حال و هوای معنوی اختصاص داشته باشد و هر کسی که با هرگونه ذائقه و رویکردی وارد چنین دایرهای میشود، بتواند فراخور سلیقهای که دارد، زمینه برخورداری خود را از مواهب گوناگون فراهم ببیند.
اگر چه بافت تاریخی و قدیم شیراز منحصر به فضاهای پیرامونی حرم نیست اما از آنجایی که بیشترین آثار تاریخی و مذهبی و متبرکه و خانههای قدیمی ارزشمند محاط در محدوده بین دروازه کازرون، چهارراه مشیر، فلکه مصدق و فلکهی خاتون هستند و سایر بخشهای بافت تاریخی شامل چند بازار و آثار عهد زندیه و قاجاریه با دو خیابان لطفعلیخان زند و کریمخان زند منفک شدهاند و تمهیدات بیشتری برای حراست از آنها در نظر گرفته شده به نظر میرسد که تغییر سبک و سیاق ساختمانهای قدیمی و قابل تخریب واقع شده در محدوده آثار زندیه و دروازه سعدی مگر در موارد خاصی آنچنان حساسیت برانگیز نباشد اما تغییر سیمای بافت تاریخی واقع شده در مربع مذکور به سادگی امکانپذیر نیست زیرا رویکرد به سازههای نوین در این محدوده منظر بیقوارهای را در معرض عمومی به نمایش میگذارد.
باید اذعان داشت که سیطرهی زبان معیار از طریق رسانهی ملی و انواع رسانههای مکتوب و مجازی لهجهها و گویشهای استانهای مختلف را تقریبا کمرنگ کرده و به جز برخی تکیه کلامها اثری از گویش قدیم شیرازی نیست، حال اگر قرار باشد سبک و سیاق ساختمانها نیز در تمامی شهرها و مراکز استان یکسان باشد به تدریج شاهد حذف یکی از عوامل جذابیت برای گردشگری که تمایز نمای کلی شهرهاست خواهیم بود.
در همین راستا میطلبد که برای حراست از بخشهای ارزشمند بافت قدیمی که یادآور نحوه زندگی و معماری شهری در گذشته است، شاهد برگزاری نشستهای هماهنگی، سمینارهای مرتبط و بهرهگیری از تجارب اهل نظر باشیم. امثال من به دلیل عدم اشراف بر مسایل مرتبط با مبحث شهرسازی نمیتوانند وارد جزئیات و مصادیق شوند اما کسانی که در این حوزه صاحب ایده و نظر هستند باید ورودی دلسوزانه به این موضوع داشته باشند.
بسیاری از کشورهای اروپایی برای حفظ سازههای قدیمی برنامهریزی و هزینه میکنند و البته درآمد ناشی از بازدید گردشگران جبرانکننده زحمات آنهاست. با عنایت به این که بیشترین ظرفیت سرمایهگذاری در شیراز را میتوان در مقوله گردشگری جستجو کرد، لذا هر هزینهای که در راستای حفظ و مرمت بخشی از بافت تاریخی شیراز صرف شود بازخورد اقتصادی خوبی خواهد داشت. تصور کنید که گردشگران در کنار بازدید از آثار باستانی و تاریخی و گشت و گذار در باغها، برنامهای هم برای بازدید از بافت قدیمی شیراز داشته باشند البته نه با این ترکیب جمعیتی، به نظر میرسد اگر تعداد قابل توجهی از خانهها در شیراز پس از ترمیم و بازسازی به صورت کارگاههای خانگی که در آنها انواع صنایع دستی توسط اهل ذوق و هنر تولید میشود اداره شود و بخشی از بافت قدیمی نیز به صورت فضای سبز پیرامون آثار و خانههای تاریخی تغییر وضعیت پیدا کند، ضمن اینکه دیگر از اعتیاد و انواع بزهکاریها در این منطقه خبری نخواهد بود، مردم بدون هیچگونه دغدغهای میتوانند از مسیر بافت قدیمی که برای بسیاری از آنها خاطرهانگیز است خود را به بقاع متبرکه و خانهها و آثار تاریخی برسانند.
به هر حال معلوم نیست که کدام مسئول و شخصیت دل سوخته این گنج نهفته در ویرانه را غبارزدایی میکند و بر زلف پریشان شیراز شانه میزند.