به گزارش حافظ نیوز، پروفسور پرویز کردوانی در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:
جمعیت کشور ما روزبهروز در حال ازدیاد است و به اندازه این افزایش جمعیت نیاز ما به آب بیشتر میشود و به همین اندازه این جمعیت زیاد آب بیشتری را نیز آلوده میکند و از طرفی توقع این جمعیت نیز نسبت به آب افزایش پیدا کرده؛ به این معنا که این جمعیت روزافزون آب باکیفیتتری نیز طلب میکند.
همه اينها در حالي است كه مقدار آب ثابت است چرا كه مقدار آب در هر كشور و منطقهاي براساس بارشي است كه بر سطح آن فرو ميريزد. در كشور ما گفته ميشود متوسط اين بارش 250ميليمتر است. در گيلان اين مقدار تا 2000ميليمتر است و در منطقهاي مثل يزد 62ميليمتر ميشود. بر اين مبنا بايد گفت ما براي آنكه با بحران آب مواجه نشويم بايد به اندازه داشتههاي آبيمان مصرف كنيم؛ بهعبارت ديگر همانطور كه هرخانواده از نظر اقتصادي وقتي با كمبود درآمد روبهرو ميشود براي اينكه دچار بحران اقتصادي نشود هزينههايش را مديريت ميكند ما نيز براي اينكه دچار بحران نشويم بايد به مديريت مصرف و صرفهجويي روي بياوريم.واقعيت اين است كه ما هنگام برنامههاي توسعه بايد به ميزان منابع آبي كشور نيز توجه ميكرديم تا به توسعهاي پايدار دست يابيم. متأسفانه اين امر صورت نگرفته و روند توسعهاي ما بهويژه در شهرها با توجه به منابع آبي صورت نگرفته است. بشر از 3تكنولوژي براي بهرهبرداري بيشتر از منابع آبي استفاده كرده است.
نخستين تكنولوژي استفاده از شير و شلنگ است كه اروپاييان در حدود 170سال پيش آن را ابداع كردند. دومين تكنولوژي استفاده از چاه عميق و نيمهعميق و پمپاژ آب آن به سطح زمين بود كه در ايران از دهه40 در روستاها اين شيوه رواج پيدا كرد. با اين تكنولوژي دوم ميتوانيم بگوييم آب غارت شد.
در سال 1363 كه كتاب منابع و مصالح آب را نگاشتم به اين موضوع و مسئله غارت آب صريحا اشاره كردهام. به واسطه اين غارت منابع آبي و عدممديريت منابع آب بوده كه اكنون به جاي چاههاي 50 تا 60متري گاه در منطقهاي مثل جهرم، براي رسيدن به آب چاههاي عميق 575متري بايد حفر شود.
به واسطه اين غارت منابع زيرزميني آب، با حدود 20نوع مسئله روبهرو شديم. پوشش گياهي دشتها از بين رفت.وقتي اين پوششها از بين بروند و ريشهها به آب نرسند ازجمله عوارض محيطي گريبانگير ما، ريزگردها ميشوند. ديگر اينكه چاههاي نيمه عميق به عميق تبديل شد. قناتها خشك شدند. آب شور پيشروي كرد. زمينها نشست كردند.
با نشست زمينها چندين مسئله ديگر ايجاد شد كه دوتاي آن مربوط بهخود مسئله آب بود. وقتي زمين نشست ميكند سفرههاي زير زميني درصورت وقوع بارندگي ديگر توان نگهداري طولاني مدت آب را ندارد. ديگر اينكه با نشست زمين امكان شكست ديواره سفرههاي زيرزميني وجود دارد و باعث هدررفت آب ازاين منابع زيرزميني ميشود. مانند كاري كه زلزله با ديواره قناتها ميكرد. اين نشست زمين باعث بهوجود آمدن خسارات گسترده در شهرها و غيرآن نيز ميشود.
خشكشدن درياچهها، باتلاقها و رودخانهها نيز از ديگر عوارض اين غارت بوده است.جنگلهاي دست كاشت ما نيز در معرض نابودي قرار گرفتند و حتي كويرهاي نمكزار نيز به واسطه اين بيآبي گسترده و غارت منابع آبي از بين ميروند و نهايتا به اينجا رسيديم كه كشاورزي نيز غيراقتصادي شد و...معتقدم با عدماستفاده صحيح از اين تكنولوژي دوم يعني حفر چاهها و غارت آب، 80در صد مسائل سرزمين ما از نظر اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي بهوجود آمد.
تكنولوژي سوم بشر براي استفاده بيشتر از آب نيز سدسازي و كانال كشي بود.ما در استفاده از اين نوع تكنولوژي نيز زيادهروي كرديم و به نوعي به غارت آب دامن زديم با اين تفاوت كه اين غارت آب را براي شهرها و در خدمت صنعت قرار داديم و موجب مهاجرت كشاورزان بهخاطر كمبود آب به شهرها شد. نتيجه اينكه با توسعه بيرويه و مصرف نادرست، صنعت و شهرها همچنان نيازمند آب هستند اما كمآبي را آن چنان كه بايد حس نميكنند اما روستاهاي ما عميقا اين معضل را ميتوانند درك كنند؛ معضلي به نام آب غارت شده و بحران كم آبي.