در ارتباط با این مقاله موهن، مدیر مسئول روزنامه بهار در عذری به مراتب بدتر از گناه مدعی شده است که قرار بوده بخش هایی از این مقاله حذف شود. حال آن که وی باید مشخص کند کدام بخش ها بایستی حذف می شده و نشده است؟ سراسر این مقاله رد اعتقادات شیعه و گستاخی به آن و هتاکی به پیروان مذهب اهل بیت علیهم السلام است.
محمد حسین رجبی/ اخیرا مقاله موهن روزنامه بهار در آستانه عیدالله الاکبر عیدسعید غدیرخم را مطالعه کردم. پیش از آن از عکس العمل هایی که نسبت به این مقاله مشاهده نمودم، تصور می کردم نویسنده آن در اثر جهل و بیسوادی در امور دینی دست بر قلم برده است، اما پس از خواندن آن به یقین دریافتم که اگرچه بیسوادی از قلم وی نمایان است، ولی جرم و خیانت وی و روزنامه بهار و حامیان و همفکران این جریان بسی بزرگتر از آن است که در وهله اول به نظر می آید.
مطالب سخیف و برداشت های غلط و تفسیرهای نابجای او از قرآن کریم و نهج البلاغه بی ارزش تر از آن است که نیاز چندانی به نقد و پاسخگویی داشته باشد. برای اطلاع آن دسته از خوانندگان این سطورکه ممکن است با مباحث کلامی ناآشنا باشند باید گفت که وجه اصلی تمایز و تفاوت شیعه و سنی به برداشت از معنی حدیث شریف ولایت، من کنت مولاه فهذا علی مولاه برمی گردد، چرا که اهل تسنن معتقدند منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله از بیان این حدیث، محبت و مودت به امیرمومنان علیه السلام است و شیعه بر این یقین است که ولایت و صاحب اختیاری تمام مومنان مراد است که «حکومت» جزئی و شأنی از وظایف و شئون امام، یعنی امیرمومنان و اولاد طیبین و طاهرینش صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین است.
در این جا روی سخن ما با برادران اهل تسنن نیست چرا که این تفاوت دیدگاه از دیرباز وجود داشته و به صورت دوستانه در مباحث کلامی طرفین مطرح بوده و هست. بلکه مساله اینجاست که در مهد تشیع و نظام مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت، در یکی از ارگان های اصلاح طلبان و توسط یکی از به اصطلاح اندیشمندان آنها در رد ابلاغ ولایت و امامت امیرمومنان علیه السلام (که حکومت پس از پیغمبراکرم(ص) را نیز دربرمی گیرد) در غدیرخم و به زعم باطل وی اثبات عدم تعیین جانشین توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قلم زنی شده تا تلقین کند که منظور آن حضرت از این حدیث، محبت و دوستی امیرمومنان علیه السلام است. یعنی محکومیت اعتقاد شیعیان، آن هم با کینه و عداوت وهابیان ضدشیعه. نویسنده وهابی مسلک این مقاله کینه و عقده خود را نسبت به شیعه و پیروان ولایت مولای متقیان علیه السلام نتوانسته پنهان کند و آن چه در ذهن بیمار خود داشته در توهین به تشیع بر قلم آورده است.
همان گونه که عرض شد اینجانب مقاله غیرعلمی و موهن مزبور را بی ارزش تر از آن می دانم که به نقد آن بپردازم، اما جهت اطلاع خوانندگان گرامی بحث علمی و کارشناسانه درباره حدیث غدیر و اعتقادات شیعه را به کتاب ارزشمند «المراجعات*» که حاصل بحث های جذاب و مناظره مکتوب مرحوم علامه سیدعبدالحسین شرف الدین با شیخ سلیم بشری شیخ وقت الازهراست، ارجاع می دهم. در این کتاب شیخ الازهر در آغاز معنی «ولایت» در حدیث غدیر را محبت و دوستی امیرمومنان علیه السلام بیان می کند و علامه شرف الدین با استدلال های محکم خویش پاسخ می دهد تا آن جا که شیخ الازهر در برابر منطق نیرومند علامه شرف الدین تسلیم می گردد و اعتقاد و یقین شیعه را در این که منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از حدیث غدیر، ولایت و حکومت امیرمومنان علیه السلام است، می پذیرد و به آن اعتراف می کند (هرچند می گوید علی علیه السلام خلیفه و جانشین پیغمبر(ص) شد ولی خلیفه چهارم!). بنابراین در جایی که شیخ الازهر به عنوان بزرگ ترین مرجع دینی عالم تسن اذعان می کند که مقصود از حدیث غدیر، ولایت و رهبری امیرمومنان علیه السلام است این قلم به دست وهابی مسلک را چه رسد که باور شیعه را محکوم کند.
آنچه مسلم است نویسنده هتاک این مقاله داعیه اصلاح طلبی دارد و این مقاله موهن را نیز روزنامه بهار که از ارگان های شناخته شده مدعیان اصلاح طلبی است به عنوان سرمقاله خود چاپ کرده است. بنابراین همه این جریان در قبال این حرمت شکنی مسئول است، مگر آن که حساب خود را به روشنی از آن جدا کنند؛ هر چند که در موارد این چنینی، جریان مزبور نشان داده است که حمّیت باندی برای آن مهم ترین اصل است و انحراف از ارزش های مسلم اعتقادی را در عمل ثابت نموده است.
جریان مدعی اصلاح طلبی که پیش از این نشان داده بود برای رسیدن به قدرت و استحاله ارزش های نظام حاضر است با منافقان و بهائیان و سلطنت طلبان و... ائتلاف کند، اینک لکه ننگ دیگری به کارنامه سیاه خود افزوده و با این مقاله موهن کلکسیون افتخارات! خود را با حمایت ضمنی از جریان تکفیری و وهابی سفاک کامل نموده است. آنجا که نویسنده گستاخ مقاله مزبور با نادیده گرفتن دشمنی های تاریخی هم مسلکان خود با شیعه و بویژه جنایات بی سابقه آنان در سوریه و عراق و پاکستان و ... امروز، ناجوانمردانه پس از رد اعلام ولایت امیرمومنان علیه السلام در غدیرخم می نویسد: «در باور چه کسی می گنجد که شیعیان این علی (علیه السلام)، رسم وی و موعظه او را که چنگ یازدین به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهاده اند و به جای تدقیق و تفقه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی (علیه السلام) را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله درهم می آمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم می ریزند و آتش بیار معرکه می شوند...».
در موقعیتی که شیعیان مظلوم به جرم اعتقاد به ولایت امیرمومنان و اولاد طاهرینش علیهم السلام به دست وهابیون و تکفیری های هم مسلک این نویسنده هتاک قتل عام می شوند، زنده زنده سوزانده می شوند، سر بریده می شوند و قلب آنها را از سینه بیرون کشیده به دندان می گیرند، و زنان و کودکانشان تیرباران می شوند، وی شیعه را عامل تفرقه و اختلاف مسلمین می داند و با تجاهل، ضمن رد تمسک به اهل بیت علیهم السلام همانند وهابیون و سلفی ها فقط قرآن را حبل المتین می خواند، در حالی که همین مدعیان دروغین پیروی از کتاب و سنت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند که برخلاف نص این دو گوهر، چنین جنایات هولناکی را بر ضد شیعیان و در مواردی نیز علیه سنی مذهبان مرتکب می شوند و روی جنایتکاران و خونریزان مشهور تاریخ را سفید کرده اند.
وی در دشمنی با شیعه و به منظور حمایت از تفکر منحرف خویش، خوارج را «همه شیعه و پیرو علی علیه السلام» می خواند اگر این سخن وی را از روی کینه و عقده گشایی نسبت به شیعه ندانیم که هست، چنانچه اندک سوادی در تاریخ و شناخت جریان های مذهبی و سیاسی صدراسلام داشت، چنین ادعای سخیفی نمی کرد. چگونه می توان شیعه و پیرو امیرمومنان علیه السلام بود و نیز نعوذبالله قائل به کفر و مهدورالدم بودن آن وجود مقدس.
به نظر نگارنده خیانت روزنامه بهار و نویسنده وهابی این مقاله بسیار عمیق تر از آن است که پرونده آن با یک عذرخواهی و بستن این روزنامه و «اعلام ناراحتی» اولیه آقای عارف و احتمالا برخی از اصلاح طلبان بسته شود. نگاهی به مواضع و اظهارنظرهای سران فکری و سیاسی جریان اصلاحات در سال های حاکمیت هشت ساله آنها بر کشور و نیز برخی از ایدئولوگ های فراری و خزیده در آغوش دشمنان اسلام آنها در سال های اخیر، نشان از انحراف عمیق این جریان در حوزه دین و تفکر دارد، اگر چه برخی از وابستگان به این جریان هنوز به انحراف در این حوزه کشیده نشده باشند.
این نخستین بار نیست که جریان منحرف اصلاح طلبی به مقدسات و ارزش های مسلم و باورهای اسلام و مذهب حقه تشیع جسارت می کند. پیش از این سروش ایدئولوگ از دین به در شده اصلاح طلبان با انکار وحیانی بودن قرآن و مسلمات اعتقادی ما در این مسیر ظلالت و شقاوت گام نهاد و عنصر پوچ و بی مقدار و جویای نامی از سران فکری منحرف اصلاحات (اکبر گنجی) با دروغ پردازی ها و اعوجاجات فکری و عقلی خود به ارزش ها و باورهای شیعه جسارت کرده و اتهام زد تا کار آن شقی به انکار وجود مقدس امام عصر ارواحنا فداه انجامید و خروج خود را از دایره تشیع اثبات کرد.
اگر علما و متفکران وارسته و صالح در برابر مواضع انحرافی رئیس دولت اصلاحات که جایز بودن قرائت های گوناگون از دین و ارزش دانستن لیبرالیسم غرب را شعار می داد و میدان را با سوءاستفاده از در اختیار داشتن دولت برای هجمه منحرفان ضددین به مقدسات باز گذارده بود، ایستاده بودند و ملاحظه جایگاه سیاسی وی را نمی کردند، نه او دیگر جرات به خود می داد در کسوت روحانیت شیعه و رئیس جمهور کشوری که مفتخر است مذهب رسمی آن شیعه اثنی عشری است و رئیس جمهور آن باید معتقد به مذهب رسمی کشور باشد و سوگند یاد کرده که پاسدار آن باشد، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 80 با برداشت انحرافی خود، منظور از حدیث غدیر را مودت و دوستی بخواند و غیرمستقیم ولایت امیر مومنان علیه السلام را انکار کند. و نه دیگر منحرفان مذهبی و سیاسی به خود اجازه دهند تا از راه توهین و جسارت به مقدسات مذهب حقه اهل بیت علیهم السلام خودنمایی کرده و شهرت یابند.
مردم ما فراموش نکرده اند که این جریان انحرافی در فتنه سال 88 همگام و متحد با منافقین و بهائیان و سلطنت طلبان و گروهک جنایتکار ریگی و اراذل و اوباش و در هماهنگی کامل با آمریکا و اسرائیل، عمود خیمه انقلاب یعنی ولایت فقیه را هدف قرار داده بودند که به لطف الهی و بصیرت مردم ولایی ایران ناکام و رسوا شد. اینک همان منحرفان که پس از آن خیانت بزرگ و گناه عظیم نابخشودنی منزوی شده بودند، به خیال باطل خویش پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، فضا را برای مطرح شدن و بازگشت به صحنه سیاسی کشور مهیا دیده اند، این بار در خیانتی بس بزرگتر، ولایت مولای متقیان امیر مؤمنان علیه الصلوهًْ والسلام و توهین به مذهب حقه شیعه را هدف قرار داده اند. از این روست که باید گفت عمق فاجعه بسیار عمیق تر از سال 88 است. این سابقه سیاه به وضوح نشان می دهد که جریان مدعی اصلاحات یک خط سیاسی با گرایش و ایده های خاص برای رقابت سالم در عرصه سیاسی و به دست گیری سکان اجرایی کشور نیست، بلکه با انحراف آشکار در مبانی فکری و اعتقادی در صددند که با حرمت شکنی مقدسات و ایجاد التهاب در جامعه و ایجاد شک و شبهه و تردید در اعتقادات پاک مردمی که به اتکای همین باورها سی و چهار سال است با همه وجود توطئه های داخلی و خارجی بر ضد نظام ولایت را خنثی کرده اند، خلل ایجاد کرده و قدرت را در جهت امیال مستکبران قبضه نمایند.
در ارتباط با این مقاله موهن، مدیر مسئول روزنامه بهار در عذری به مراتب بدتر از گناه مدعی شده است که قرار بوده بخش هایی از این مقاله حذف شود. حال آن که وی باید مشخص کند کدام بخش ها بایستی حذف می شده و نشده است؟ سراسر این مقاله رد اعتقادات شیعه و گستاخی به آن و هتاکی به پیروان مذهب اهل بیت علیهم السلام است. حتی نمی توان یک بند آن را خالی از ایراد دانست. جا دارد مسئولان مربوطه در رسیدگی به این خیانت، مقاله پالایش(!!) شده ادعایی مدیرمسئول را طلب کنند و ببینند آنچه از آن باقی مانده است در نظام ولایت و کشور شیعی چه جایگاهی دارد؟!
آنچه در ارتباط با این خیانت به ولایت نباید نادیده گرفته شود، ارتباط آقای عارف و اظهارات او در این زمینه است. مشخص نیست که به رغم ادعای وی در عدم تعلق روزنامه بهار به او، چرا در این چند روز حداقل دوبار در این باره اظهار نظر کرده است. وی که در آغاز احساس می کرد انتشار این مقاله موهن موجی از خشم در میان مؤمنان پدید آورد، به سرعت عکس العمل نشان داد و در اولین اظهارنظر ضمن اعلام ناراحتی و تأثر خود از نگارش این مقاله، غصه ضربه خوردن باند اصلاح طلبان را می خورد و این تلقی را پیش می آورد که بیش از آن که در فکر محکوم کردن این خیانت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و پیروان آنها باشد، دغدغه آن را دارد که مبادا جریان متبوعش متضرر شود. آنجا که می گوید: «نباید با انتشار مطالبی در رسانه های اصلاح طلب که با اصول عقیدتی شیعیان در تناقض است، زمینه را برای بهره برداری مخالفان اصلاحات فراهم کنیم». از منظر جناب عارف این عمل خیانت نیست که توسط وی محکوم شود، بلکه «سهل انگاری» متولیان اصلاح طلب این روزنامه است: «انتشار این مقاله آن هم در آستانه عید سعید غدیر خم به دلیل سهل انگاری متولیان این رسانه، موجب ناراحتی جامعه متدینین و شیفتگان امام علی علیه السلام شده است». اما جناب ایشان که برخورد قاطعی در برابر این خیانت را نمی بیند چند روز بعد در یک اقدام فرار به جلو ژست طلبکارانه گرفته و پا را فراتر نهاده و با به رخ کشیدن جریان انحرافی دولت دهم و نسبت دادن آن به جریان اصولگرا از دید تنگ تعصب باندی و جناحی خود ضمن فریب کار خواندن اصولگرایان در مواجهه با آن جریان منحرف، با نشستن در مقام قضاوت و پس گرفتن سخنان و مواضع پیشین خود در قبال خیانت روزنامه اصلاح طلب بهار، این بار این حرمت شکنی فاحش را «خطای احتمالی» دانسته و چنین افاضه می کند که «راه برخورد با خطای احتمالی یک رسانه نباید توقیف آن رسانه و بیکار شدن خبرنگاران و کارکنان باشد»!
در پایان حقیر به عنوان یک خدمتگزار کوچک و ناچیز اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و مذهب حقه شیعه اثنی عشری از علمای اعلام و روحانیون بزرگوار و عموم مردم ولایت مدار ایران تقاضا دارد همان گونه که در برابر جریان انحرافی لانه کرده در دولت دهم و مقابله با دیدگاه های آن، به حق موضع گرفتند، این بار نیز در آستانه محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان علیه السلام آن کشته بزرگ راه نجات بندگان خدا از گمراهی و نادانی، در برابر توطئه بی شرمانه مقابله با ولایت اهل بیت علیهم السلام که با این مقاله موهن کلید خورده است (و به گفته رئیس قوه قضائیه یک جرم سیاسی و امنیتی است) و عاملان این خیانت و عقبه و حامیان فکری و سیاسی آنان محکم بایستند و از مقامات قضایی رسیدگی قاطع به این جرم بزرگ و محاکمه و مجازات همه عوامل آن را تا رسیدن به نتیجه پیگیر باشند.
_____________________________
* این کتاب با نام رهبری امام امیرالمومنین علیه السلام در قرآن و سنت ترجمه شده است.
*کیهان